نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده
بلی کار تو بنده پروردن است
مرا کار با بندگی کردن است
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۱۰ - فرو گفتن داستان به طریق ایجاز
جهان در بد و نیک پروردن است
بسی نیک و بدهاش در گردن است
عطار » پندنامه » بخش ۳۷ - در بیان چار چیز که از عطاهای خداست
فرض حق اول بجای آوردن است
والدین از خویش راضی کردن است
سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۵
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن از بهر خوردن است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵ - در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین
سروری سر خاک راهش کردن است
آبرو رو در رهش آوردن است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۳ - وصیت کردن پادشاه سلامان را
آن کفایت نی سعایت کردن است
هیمه دوزخ به هم آوردن است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۵ - در بیان آنکه مقصود از اینها که مذکور شد چیست
میل لذتهای عقلی کردن است
رو به دارالملکِ عقل آوردن است
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۷۶ - خاتمه کتاب
زانچه گفتی وقت عذر آوردن است
ورد خود استغفرالله کردن است
جامی » هفت اورنگ » تحفةالاحرار » بخش ۵۷ - حکایت عاشقی که در حضور معشوق به قصد دیگری دیده گشاد و بدان کج نظری از نظر معشوق افتاد
شرط طلب ترک دویی کردن است
روی ارادت به یک آوردن است
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵۹
مرهم تیغ تغافل خون خود را خوردن است
بخیه این زخم، دندان بر جگر افشردن است
باده انگور کافی نیست مخمور مرا
چاره من باغ را بر یکدگر افشردن است
از سبکباری گرانجانان دنیا غافلند
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۰
در بیابانی که خارش تشنه خون خوردن است
پای در دامن کشیدن گل به دامن کردن است
رزق ما چون شبنم از رنگین عذاران چمن
با کمال قرب، دندان بر جگر افشردن است
چون صدف دامن گره کردن به دامان گهر
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰
از یکی زهر اجتناب آوردن است
باز قصد زهر دیگر کردن است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۹ - در معنی اینکه افلاطون یونانی که تصوف و ادبیات اقوام اسلامیه از افکار او اثر عظیم پذیرفته بر مسلک گوسفندی رفته است و از تخیلات او احتراز واجب است
گفت سر زندگی در مردن است
شمع را صد جلوه از افسردن است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۹ - رکن دوم: رسالت
دامنش از دست دادن ، مردن است
چون گل از باد خزان افسردن است
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۵ - عنکبوت و مگس!
کنون نوبت تار گستردن است
ز بالا سوی زیر نخ بردن است