گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

 

یک خنده بزن، زان لب لعل شکرآلود

بر عاشق مسکین که رخ از خون تر آلود

یک شب ز برای دل من محرم من باش

بشنو ز دلم چند حدیث جگر آلود

مانا که بپرسی ز دل من که چه کردی؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۷ - مخترع

 

نه از می لعل آن مه پیکر آلود

کز آب خضر گلبرگ تر آلود

مه اندر آسمان از شوق رویش

بود دیوانه ای خاکتر آلود

نباشد لاله زار اندر بهاران

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۸ - تتبع میر

 

از شهد نگویم لب آن سیمبر آلود

از شیره جانست که گلبرگ تر آلود

از خون دلم بود رخ آلوده مژگان

چون خواستم از اشک بشویم بتر آلود

از هجر لبت خون که همی رفت ز چشمم

[...]

امیرعلیشیر نوایی