گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۰

 

ای دل ز دست برده به مشکین خط خودم

یکبار یاد کن به دو انگشت کاغذم

جمعیت من از تو مثنی شود اگر

روزی کنی عزیز به یک لفظ مفردم

گردم به سر چو خامه جهان را ز دست تو

[...]

جامی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۶ - درویشی که از عشق عابدی را مدهوش دید

 

پیش او یکسان نماید مدح و ذم

گشت فارغ از وجود و از عدم

اسیری لاهیجی
 

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۶۴ - حکایت معروف کرخی

 

فارغ و آزاده اند از مدح و ذم

پیش ایشان غیر حق باشد عدم

اسیری لاهیجی
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۲۰ - الیدان

 

بشیطان شد ز حق توبیخ هم ذم

که در سجده چه منعت داشت ز آدم

صفی علیشاه