×
وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۱۲ - در تغزل
چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست
کار تو همه فریب و صنعت بازیست
بس عهد ، که همچو زلف خود بشکستی
در مذهب تو عهد شکستن بازیست
عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه
فتوح راه عاشق دار بازیست
تو پنداری مگر کین عشق بازیست
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید
حقیقت وصلش اندر پاکبازیست
چنین اسرارها اینجا نه بازیست
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید
کلاه فقر پنداری تو بازیست
کله هر کس بیابد سر ببازیست
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید
نشان مردعاشق پاکبازیست
که منصور اندر اینجا گه ببازیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید
تو پنداری مگر کین عشقبازیست
بیانی دیگرست این سر نه بازیست
عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)
وصال یار اینجاگه نه بازیست
که هر لحظه هزاران عشقبازیست
سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴
امشب که فلک در پی عشرت سازی ست
از رقص بتان به بزم آتشبازی ست
قامت ز ادا رقص روانی دارد
گردن ز اصول در صراحی بازی ست