گنجور

وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۱۲ - در تغزل

 

چون چرخ همیشه رسم تو طنازیست

کار تو همه فریب و صنعت بازیست

بس عهد ، که همچو زلف خود بشکستی

در مذهب تو عهد شکستن بازیست

وطواط
 

عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۱ - المقاله الخامسه

 

فتوح راه عاشق دار بازیست

تو پنداری مگر کین عشق بازیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۲ - در نموداری عشق به هر انواع گوید

 

حقیقت وصلش اندر پاکبازیست

چنین اسرارها اینجا نه بازیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۹ - در هدایت یافتن در شریعت فرماید

 

کلاه فقر پنداری تو بازیست

کله هر کس بیابد سر ببازیست

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۱ - در عین العیان توحید گوید

 

نشان مردعاشق پاکبازیست

که منصور اندر اینجا گه ببازیست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۳ - در نشانی دادن جوهر حقیقت فرماید

 

تو پنداری مگر کین عشقبازیست

بیانی دیگرست این سر نه بازیست

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۵ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

وصال یار اینجاگه نه بازیست

که هر لحظه هزاران عشقبازیست

عطار
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

امشب که فلک در پی عشرت سازی ست

از رقص بتان به بزم آتشبازی ست

قامت ز ادا رقص روانی دارد

گردن ز اصول در صراحی بازی ست

سلیم تهرانی