گنجور

مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۰

 

ترسم که شبی سحر دعائی بکنم

وز سوز به گریه های هائی بکنم

بیداد تو پیش دادگر بردارم

وز بی خبری ترا دعائی بکنم

مجد همگر
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۶

 

گر شبی چارهٔ این درد جدایی بکنم

از شب طرهٔ او روز نمایی بکنم

ور به دست آورم از شام دو زلفش گرهی

تا سحر بر رخ او غالیه سایی بکنم

سرزنش می‌کندم عقل که: در عشق مپیچ

[...]

اوحدی