گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹

 

زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح

دلت مباد به تیر دعای من مجروح

عجب مدان که به تیر دعا شود دل سنگ

ز شست خاطر ناوک گشای من مجروح

شکست شیشهٔ دل در کفش که می‌خواهد

[...]

محتشم کاشانی