×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴
درمانده ای به حکم قضا از بلا گریخت
زد طعنه جاهلی که فلان از قضا گریخت
چون از قضا گریز تواند کسی که بود
دست قضا عنان کش او هر کجا گریخت
بس اهل معرفت که ز بیگانه آفتی
[...]
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۴ - در معنی اینکه چون ملت محمدیه مؤسس بر توحید و رسالت است پس نهایت مکانی ندارد
پس چرا از مسکن آبا گریخت
تو گمان داری که از اعدا گریخت