گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۴

 

درمانده ای به حکم قضا از بلا گریخت

زد طعنه جاهلی که فلان از قضا گریخت

چون از قضا گریز تواند کسی که بود

دست قضا عنان کش او هر کجا گریخت

بس اهل معرفت که ز بیگانه آفتی

[...]

جامی