گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۷

 

که از تن سرانشان جدا مانده‌ایم

زمین را به خون گرد بنشانده‌ایم

فردوسی
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۰۹

 

در وصف تو بسیار سخن رانده‌ایم

بسیار کُتُب ساخته و خوانده‌ایم

حسنت نه چنان است که کس وصف کند

در پیش تو جملگی فرو مانده‌ایم

مهستی گنجوی
 

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۱۲ - افسانهٔ ماریه قبطیه

 

ز کسب جهان دامن افشانده‌ایم

به قوت یکی روز درمانده‌ایم

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۳ - (مناجات دوم) در بخشایش و عفو یزدان

 

در صفتت گنگ فرو مانده‌ایم

من عرف الله فرو خوانده‌ایم

نظامی
 

نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۵۸ - مقالت بیستم در وقاحت ابنای عصر

 

ما که به خود دست برافشانده‌ایم

بر سر خاکی چه فرومانده‌ایم

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب اول: در توحیدِ باری عزّ شأنه » شمارهٔ ۳۵

 

در ذات تو سال‌ها سخن رانده‌ایم

بسیار کتاب دیده و خوانده‌ایم

هم با سخنِ پیرزنان آمده‌ایم

کای تو همه تو! جمله فرو مانده‌ایم

عطار
 

سعدی » گلستان » دیباچه

 

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته‌اند و شنیدیم و خوانده‌ایم

مجلس تمام گشت و به آخِر رسید عمر

ما همچنان در اوّل وصف تو مانده‌ایم

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

*

سعدی
 

سعدی » رسائل نثر » شمارهٔ ۴ - رساله در عقل و عشق

 

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم

وز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به پایان رسید عمر

ما همچنان در اول وصف تو مانده‌ایم

سعدی
 

سلمان ساوجی » فراق نامه » بخش ۱۴ - بوسه بر باد (۴)

 

به هم سالها عیش‌ها رانده‌ایم

بسی دست عشرت برافشانده‌ایم

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۶

 

عمریست کز دیار تو محروم مانده ایم

وز شوق نامهای تو سطری نخوانده ایم

تا دامنت بدست ارادت گرفته ایم

دامن ز هر چه غیر تو باشد نشانده ایم

در حیرتم که بینو چرا مرده نیستم

[...]

کمال خجندی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۵۱

 

ما که سطر کهکشان از لوح گردون خوانده ایم

در خط دیوانی زنجیر، عاجز مانده ایم

در سر بازار محشر دست ما خواهد گرفت

در مصاف آرزو دستی که بر دل مانده ایم

رنجش بیجا گل خودروی باغ دوستی است

[...]

صائب تبریزی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۰

 

آیت تو بوالی اله خوانده‌ایم

لیک اندر تیه شهوت مانده‌ایم

نشاط اصفهانی
 
 
sunny dark_mode