گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۷ - در وصف خاک مقدسی که از بالین حضرت ختمی مرتبت آورده بود

 

صبح وارم کآفتابی در نهان آورده‌ام

آفتابم کز دم عیسی نشان آورده‌ام

عیسیم از بیت معمور آمده وز خوان خلد

خورده قوت وزله اخوان را ز خوان آورده‌ام

هین صلای خشک ای پیران تر دامن که من

[...]

خاقانی
 

عطار » وصلت نامه » بخش ۶ - حکایت الوصال فی شرح البلال

 

این سخن از لامکان آورده‌ام

سر مخفی رایگان آورده‌ام

عطار
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۱ - تتبع مخدوم

 

باز در دیر مغان آه و فغان آورده‌ام

عالمی را از فغان خود به جان آورده‌ام

از گناه توبه با زنار گبر خویش را

دست و گردن بسته در دیر مغان آورده‌ام

هرچه میخواهی به این رسوا بکن ای مغبچه

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰

 

سوی تهران خویش را از اصفهان آورده‌ام

یا که از گلخن مکان در گلستان آورده‌ام

یا که از دارالحوادث بار رحلت بسته‌ام

رخت هستی جانب دارالامان آورده‌ام

یا که گویی از بلای زاهدان جان برده‌ام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵

 

گر در این سودا زیان آورده‌ام

هر چه را بردم همان آورده‌ام

نشاط اصفهانی
 

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۱ - ذکر اسیری اهل بیت عصمت و طهارت

 

از حسینت ارمغان آورده ام

ارغوان از گلستان آورده ام

نیر تبریزی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

برق عشقت را، چنان در استخوان آورده‌ام

کاستخوان را همچو نی، آتش به جان آورده‌ام

از دهانت خواستم سرّی بیارم در میان

هیچ را، تعبیر از آن سرّ دهان آورده‌ام

بس که در موی میانت برده‌ام فکرت به کار

[...]

افسر کرمانی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترجیعات » وارث طهمورث و جم

 

راز دل را بر زبان آورده‌ام

خویش را زین دل به جان آورده‌ام

بر تن خود دشنهٔ بیداد را

تا به مغز استخوان آورده‌ام

سوپان دیدن‌چسود اکنون که من

[...]

ملک‌الشعرا بهار