×
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۸
خورد بر شب صبحدم شام ای غلام
زنده گردان جانم از جام ای غلام
جام در ده و این دل پر درد را
وارهان از ننگ و از نام ای غلام
جملهٔ شب همچو شمعی سوختم
[...]
۱۶ بیت