گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۹

 

گردبادم خاک در چشم چراغت می کنم

با زبان آتشین چون لاله داغت می کنم

می توانم گلشنت را سوخت از یک برق آه

پاس خاطر داریی گلهای باغت می کنم

باده نابم ولی چشمت به خونم تشنه است

[...]

سیدای نسفی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۲

 

روشن از سوز درون امشب چراغت می کنم

از گل داغ ای دل افسرده باغت می کنم

آرمیدی ای دل بی مهر با آسودگی

می کنم باز آشنای درد و داغت می کنم

غیر سوز درد ای داغ جگر افسرده ای

[...]

جویای تبریزی
 
 
sunny dark_mode