گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

در دیار ما زمین مشت غباری هم نداشت

آسمان از تنگدستی ها مداری هم نداشت

حیرتی دارم که چون از دیده دریا فتاد

موج اشک ما که امید کناری هم نداشت

درقفس بر روی بلبل از چمن درها گشود

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode