گنجور

وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰

 

سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید

خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید

بیهده ابرش نتاخت این‌طرف آن ترک مست

تیغ به دست این‌چنین از پی کاری رسید

رخش‌دوانی ز پیش، اشک‌فشانی ز پی

[...]

وحشی بافقی