×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۰۴
ای که مرا به صد جفا سینه فگار کرده ای
با تو یک است عهد من گر تو هزار کرده ای
بوسه قرار کردیم از لب خود چو جان دهم
جان به لبم رسید کو آنچه قرار کرده ای
خط عذار توست این یا نه که مشک سوده ای
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۶
ای آنکه عرض حال من زار کردهای
با او کدام درد من اظهار کردهای
آزاد کن ز راه کرم گر نمیکشی
ما را چه بیگناه گرفتار کردهای
تا من خجل شوم که بد غیر گفتهام
[...]