گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

منم آن کس که عشق یارم کشت

زنده گشتم چوآن نگارم کشت

گنج وصلش طلب همی کردم

سنگ بر سر زدوچو مارم کشت

من بی آب رستم از آتش

[...]

سیف فرغانی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

امید بود که خواهد جفای یارم کشت

نکرد یار جفایی در انتظارم کشت

نکرد گرچه بهر وعده که کرد وفا

هزار شکر که باری امیدوارم کشت

هزار بار مرا زنده کرد لعل لبش

[...]

فضولی
 
 
sunny dark_mode