×
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷
روز میدان است ترک شهسوار من کجاست
چشم هر کس بر رخ یاری ست یار من کجاست
عاشقان هر کس به روی یار خود خندان و خوش
من چنین غمگین چرایم غمگذار من کجاست
چند گردم بی قرار و صبر هر سوی اینچنین
[...]
هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰
روز نوروزست، سرو گل عذار من کجاست؟
در چمن یاران همه جمعند یار من کجاست؟
مونسم جز آه و یارب نیست شبها تا بروز
آه و یارب! مونس شبهای تار من کجاست؟
گشته مردم، هر یکی، امروز، صید چابکی
[...]
وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » سوگواری بر مرگ برادر
یاران رفیق و همنفس و یار من کجاست
مردم ز غم ، برادر غمخوار من کجاست
من بیخودانه سینه بسی کندهام زدرد
گویید مرهم دل افکار من کجاست
دارم تنی به صورت طاووس داغ داغ
[...]