گنجور

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

دل به زاری دامن زلف جفا کارش گرفت

چون از او نگشاد کاری پای دیوارش گرفت

سرگران دارد ز خواب ناتوانی غمزه‌اش

باز تا خون کدامین چشم بیدارش گرفت

یارب آن طاووس باغ کیست کز رفتار او

[...]

خیالی بخارایی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

تنگ تر از جان بکنارش گرفت

پنجه زد و موی زهارش گرفت

آذر بیگدلی