گنجور

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۱۸

 

دل بر کندم زین تن بیمار ، ای دوست

بازم خرازین بلطف یک بار ، ای دوست

مگذار مرا بردر پندار ، ای دوست

چون بردرت آمدم بزنهار ، ای دوست

ازرقی هروی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

ز حد گذشت وز اندازه انتظار ای دوست

هَلاک می شوم آخر روا مدار ای دوست

ز دیده در قدمِ صورت خیالِ تو دوش

هزار دانه ی دُر کرده‌ام نثار ای دوست

شبی که بی تو به روز آورم به صد زاری

[...]

حکیم نزاری
 
 
sunny dark_mode