گنجور

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲

 

به خود نگذاشتم دامان آن چابک‌سوار از کف

مرا بربود جولانش عنان اختیار از کف

چو غنچه تنگدل منشین ز نرگس نیستی کمتر

به دور گل منه جام شراب خوشگوار از کف

نمی‌آید ز لیلی این که آید جانب مجنون

[...]

فضولی