گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵۴

 

صوفی اگر حریف ما بهر شراب میشوی

تا نچشیده یی برو ورنه خراب میشوی

بسکه چو باده خون ما شب همه شب همیخوری

چون گل تازه صبحدم مست شراب میشوی

ایکه طبیبی از سرم بگذر و حال من مپرس

[...]

اهلی شیرازی