گنجور

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۱ - المقاله الخامس عشر

 

نکو باریست در دنیا و برگی

که درخوردست سر باریش مرگی

نکو جاییست گور تنگ و تاریک

که در باید صراطی نیز باریک

پلی نیکوست چون موی صراطی

[...]

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

مگر بیمار شد آن تنگ دستی

که دایم کونهٔ هیزم شکستی

بپرسش رفت غزالی بر او

نشست از پای اما بر سر او

بدو گفتا که بهتر گردی این بار

[...]

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل

 

مگر دیوانهٔ میشد براهی

سر خر دید بر پالیز گاهی

بدیشان گفت چون خر شد لگدکوب

چراست این استخوانش بر سر چوب

چنین گفتند کای پرسندهٔ راز

[...]

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

مگر آن روستایی بود دلتنگ

بشهر آمد همی زد مطربی چنگ

خوشش آمد که مطرب چنگ بنواخت

کشید او لالکا در مطرب انداخت

سر مطرب شکست او چنگ بفکند

[...]

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش پانزدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل

 

عزیزی بر لب دریا باستاد

نظر از هر سوی دریا فرستاد

یکی دریا همی دید آرمیده

یکی فطرت بحدش نارسیده

بدریا گفت ای بس بی نهایت

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode