گنجور

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱

 

چو شد پادشا بر جهان یزدگرد

سپه را ز دشت اندرآورد گرد

کلاه برادر به سر بر نهاد

همی بود ازان مرگ ناشاد شاد

چنین گفت با نامداران شهر

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۲

 

ز شاهیش بگذشت چون هفت سال

همه موبدان زو به رنج و وبال

سر سال هشتم مه فروَدین

که پیدا کند در جهان هور دین

یکی کودک آمدش هرمزد روز

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۳

 

چو بشنید زو این سخن یزدگرد

روان و خرد را برآورد گرد

نگه کرد از آغاز فرجام را

بدو داد پرمایه بهرام را

بفرمود تا خلعتش ساختند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۴

 

جز از گوی و میدان نبودیش کار

گهی زخم چوگان و گاهی شکار

چنان بد که یک روز بی‌انجمن

به نخچیرگه رفت با چنگ زن

کجا نام آن رومی آزاده بود

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۵

 

دگر هفته با لشکری سرفراز

به نخچیرگه رفت با یوز و باز

برابر ز کوهی یکی شیر دید

کجا پشت گوری همی بر درید

برآورد زاغ سیه را بزه

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۶

 

پدر آرزو کرد بهرام را

چه بهرام خورشید خودکام را

به منذر چنین گفت بهرام شیر

که هرچند مانیم نزد تو دیر

همان آرزوی پدر خیزدم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۷

 

چنان بد که یک روز در بزمگاه

همی بود بر پای در پیش شاه

چو شد تیره بر پای خواب آمدش

هم از ایستادن شتاب آمدش

پدر چون بدیدش بهم برده چشم

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۸

 

وزان پس غم و شادی یزدگرد

چنان گشت بر پور چون باد ارد

برین نیز چندی زمان برگذشت

به ایران پدر پور فرخ به دشت

ز شاهی پراندیشه شد یزدگرد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۹

 

بدو گفت موبد که ای شهریار

بگشتی تو از راه پروردگار

تو گفتی که بگریزم از چنگ مرگ

چو باد خزان آمد از شاخ برگ

ترا چاره اینست کز راه شهد

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۰

 

چو در دخمه شد شهریار جهان

ز ایران برفتند گریان مهان

کنارنگ با موبد و پهلوان

هشیوار دستور روشن‌روان

همه پاک در پارس گرد آمدند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۱

 

پس آگاهی آمد به بهرام گور

که از چرخ شد تخت را آب شور

پدرت آن سرافراز شاهان بمرد

به مرد و همه نام شاهی ببرد

یکی مرد بر گاه بنشاندند

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۲

 

چو ایرانیان آگهی یافتند

یکایک سوی چاره بشتافتند

چو گشتند زان رنج یکسر ستوه

نشستند یک با دگر همگروه

که این کار ز اندازه اندر گذشت

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۳

 

خود و شاه بهرام با رای‌زن

نشستند و گفتند بی‌انجمن

سخنشان بران راست شد کز یمن

به ایران خرامند با انجمن

گزین کرد از تازیان سی هزار

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۴

 

چنین گفت بهرام کای مهتران

جهاندیده و سالخورده سران

پدر بر پدر پادشاهی مراست

چرا بخشش اکنون برای شماست

به آواز گفتند ایرانیان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۵

 

چنین گفت بهرام کای مهتران

جهاندیده و کارکرده سران

همه راست گفتید و زین بترست

پدر را نکوهش کنم در خورست

ازین چاشنی هست نزدیک من

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۶

 

گذشت آن شب و بامداد پگاه

بیامد نشست از بر گاه شاه

فرستاد و ایرانیان را بخواند

ز روز گذشته فراوان براند

به آواز گفتند پس موبدان

[...]

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۷

 

چو بهرام و خسرو به هامون شدند

بر شیر با دل پر از خون شدند

چو خسرو بدید آن دو شیر ژیان

نهاده یکی افسر اندر میان

بدان موبدان گفت تاج از نخست

[...]

فردوسی
 
 
sunny dark_mode