گنجور

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

دلا منال گراز یار خویشتن دوری

که اختیار به دست تونیست مجبوری

ندیده چشم کسی ای نگار روی تو را

چه شد که درهمه عالم به حسن مشهوری

مدام سوره واللیل ونور می خوانم

[...]

بلند اقبال
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۴

 

مگرنه جان منی پس چرا ز من دوری

بیا که راحت روحی ومایه سوری

ز آدمی چو توحاشا که دروجود آید

فرشته ای وز نوری پری ویا حوری

چنانکه جان به تن و دل به بر بود مستور

[...]

بلند اقبال
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت

 

چراغم را گر از تو نیست نوری

ز سعی من نزاید غیر دوری

وفایی شوشتری
 

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - حکایت

 

به هر دردم اگر بخشی صبوری

نمایم صبر الاّ دردِ دوری

وفایی شوشتری
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۹ - درتهنیت عید غدیر و منقبت حضرت امیر علیه السلام

 

درون آموده از عقلی برون اندوده از نوری

یقین منسوج غلمانی مسلم رشته از حوری

زتارت خصم را سوکی بپودت دوست را سوری

اگر نه رزق هستی را کفیل از دست دستوری

جیحون یزدی
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۳۹۴

 

بیا کز حد گذشت ایام دوری

کنم تا کی زمهجوری صبوری

اگر چه دوری از چشمان فایز

ولی با دل تو دائم در حضوری

فایز
 

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » دوبیتی‌ها » شمارهٔ ۴۱۲

 

نکردم در وفاداری قصوری

نه در صبر و شکیبایی فتوری

جفا هر چند دیدم فایز از یار

نکردم از جفاهایش نفوری

فایز
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۶۰ - الجمال

 

ز روی او یکی تابید نوری

وز آن نور آمد این عالم ظهوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۱۵ - باب الزاءالزاجر

 

نه هر قلبی محق شد در حضوری

رود ظلمت ز نور ایدون نه کوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۱۷ - تحقیق آیه النور

 

ز مشکوه و زجاجت ور که دوری

نباشد هیچ پیدا غیر نوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۱۵۲ - الشفع

 

نبود اسماء حضرت را ظهوری

بخلق این انضمام افکند شوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۸۱ - عبدالظاهر

 

بجز یک ذات را نبود ظهوری

ظهور غیر او را نیست نوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸۶ - مجمع‌الاهواء

 

یکی را چشم بینا داد و نوری

که در جمعش ببیند بی‌قصوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵۹ - کلام آخر

 

و گر لوامه شد از قلب نوری

بر او تابد کزو یا حضوری

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۰ - الولایه الکبری

 

به بیند پس مثال شمس نوری

شود طالع ز مطلع در ظهوری

صفی علیشاه
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فی‌الموعظه

 

تا اسیر من و مائی ز سعادت دوری

ز وصال همه یاران وطن مهجوری

با همه ما و منت طعمه مار و موری

من ندانم به چه امید چنین مغروری

صامت بروجردی
 

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۵ - در مناجات گوید

 

ای شورش عشق از تو شوری

مهر و مه و انجم از تو نوری

الهامی کرمانشاهی
 

الهامی کرمانشاهی » گزیدهٔ منظومهٔ «حسن منظر» » شمارهٔ ۵ - در مناجات گوید

 

از عشق خودم ببخش شوری

در دیده ی دل فروز نوری

الهامی کرمانشاهی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۶ - ترکیب بند

 

از دیده مردم ار چه دوری

در دیده دیده عین نوری

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶