گنجور

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۶ - برای تاج السلطنه - دختر ناصرالدین شاه

 

دو صد درد من

از نگاهی دوا کن

حبیبم طبیبم عزیزم، تویی درمان دردم، ز کویت برنگردم

به هجرت در نبردم به قربان تو گردم

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۷

 

جمله پیچ و خم

کار ملک جم

چون رخت صنم

ز بیش و کم (ز بیش و کم،ز بیش و کم،ز بیش و کم)

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۱

 

در ایران، انقلابی جز تو کس نیست

درین خونریزی، اسراف کن ببینم

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۳۵

 

ز جشن جمشید جم دلی نمانده خرم

از آن که اهرمن را مکان بود به کشور جم

به پادشاه عجم بده ز باده جامی

مگر که پادشه عجم ز دل برد غم

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » تصنیف‌ها » شمارهٔ ۲۴

 

هر دو با روح سرشار

تا دمار از روزگار دشمنان دون، برآریم

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

تو نه اهل رزمی و نه اهل بزم

تو دزدی و غارتگر نثر و نظم

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

«مزن بی‌تأمل به گفتار دم

نکو گوی اگر دیر گویی چه غم»

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۶

 

اگر جان به قربان نامش کنم

تن و جان هم از او بود من کیم

عارف قزوینی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - هرج و مرج

 

بزم طرب ساز و کن فراز در غم

سادهٔ زیبا بخواه و بادهٔ درغم

خون سیاووش ریز در کف موسی

قبلهٔ زردشت زن به خیمهٔ رستم

مطرب‌! چون ساختی نوای همایون

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۵ - وثوق و لقمان

 

نهادم ز بهر عیادت قدم

به دولتسرای ولی النعم

خداوند انعام و احسان «‌وثوق‌»

سر سروران خواجه محتشم

به نزد خدای جهان رستگار

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۶ - خزانیه

 

پاییز به رغم نیّر اعظم

افراخت به باغ و بوستان پرچم

همچون گه امتحان یکی دژخیم

در خشم و لبانش پر ز باد و دم

طفلان چمن ز هیبتش لرزان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲۸۹
۲۹۰
۲۹۱
۲۹۲
۲۹۳
۲۹۸
sunny dark_mode