×
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۰ - جواب
توئی آن آب کز دریای قلزم
حریفی در سبو افکند یا خم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۱ - سؤال پنجم
وگر خود گوید او عیسی بن مریم
ولایت را بود زیبنده خاتم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۱ - سؤال پنجم
علی کو اولیا را هست آدم
ولایت را بود ختم مسلم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
که چون شد دل بعزم خویش جازم
ولی الله باشد بلکه خاتم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
نگردد سیر احمد تا ابدگم
بود این بحر دائم در تلاطم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۲ - جواب
بدین سیرند ارباب مکارم
که این شمس و قمر راهست خاتم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۴ - جواب
درین دریا ز سر تا پای شد گم
بخویش این بحر آمد در تلاطم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه
زدم دریا و چونان بحر قلزم
لب من خشک و جانم در تلاطم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۱۹ - ادامه
بدایات و نهایات اندر او گم
که پیدا گشته از اوهام مردم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۵ - جواب
بریز ای ساقی ای جامت سر جم
بساغر از خم اسمای اعظم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح
یکی در جنگ و جوش جیش مردم
گروهی جمله کالانعام بل هم
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » مثنوی » بخش ۲۶ - توضیح
ز صنع مهدی این اکسیر اعظم
شود طرح و کند زر قلب آدم