سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
هرکه تنها روی کند عادت
همچو خورشید شب کند غارت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۱ - التمثیل فی حبّ الدّنیا و غرورها
خوی شیران پذیر با صولت
همچو گربه مباش دون همّت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فیالغرور و الغفلة والنسیان و حبّالامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیانالموت والبعث والنشر » بخش ۴۹ - اندر دور قمر و گردش روزگار
عقل داند به عقل باز شناخت
دیده را جز به دیده نتوان یافت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳ - فی خصاله و فضیلته
ذرّهای تیغ شاه با صولت
عدد خلق کشت در خلقت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب الثامن ذکرالسطان یستنزلالامان » بخش ۳۸ - فی صفةالعلماء و امراء الدولة القاهرة و صفة غلمانه و جنده کثّرهماللّٰه
همه چون حور و آدمی صورت
همه چون شیر و اژدها صولت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۴ - فیالحقیقة والطریقة
کافرم گر تو زین ره و سیرت
هیچ بینی به چشم سر جنّت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵ - در دانستن آنکه آخرت به از دنیاست
حاجب خاص را همان ساعت
بفرستاد از پی دعوت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۳۶ - در هجو شعراء بد گوید
فرق ناکرده محنت از منحت
عقل از ایشان بداشته عدّت
سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب التاسع فیالحکمة والامثال و مثالب شعراءالمدّعین ومذّمةالاطباء والمنجّمین » بخش ۵۵ - صفة مقادیر ابروج والکواکب السیّارة
همه را زرق و حیلت است آلت
نیست از علم و حلمشان عدّت
سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در مدح سعدالملک وزیر
رسیده ماه محرم بسال پانصد و شصت
ببارگاه وزیر خدایگان بنشست
که تا نظر کند اندر جمال طلعت او
که هیچ شه را مانند او وزیری هست
خجسته رأی و همایون لقا و فرخ فال
[...]
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«گندم فضل خدای از بهر تو
کشته اندر دستگرد کبریاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آسیابان آفتاب نوربخش
آسمان تیز گردت آسیاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«آسیاهای تو را از بهر آرد
زیردلو صدق در؛سنگ صفاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«رکن دوکان تو در شهر خرد
بر سر بازار سدرالمنتهی است »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«از خمیر لطف دل قرص سخن
وز تنور نور جان نور و ضیاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نیز بهر طعمه جسمانیان
کاسه و خوان را تریدد و غباست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«کز برای واجب روحانیان
لقمه تسبیح در حلق دعاست »
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۳ - قوامی در حق عمادی گوید
«نان موزون توای طباخ روح
ناقدان سختند نفزود و نکاست »