عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۶۷ - رسیدن شهریار به بیشه ششم و جنگ او با غولان گوید
ز غولان فرو ماند اندر عجب
ز بس غول دید اندر آن تیره شب
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۸۷ - رزم سام با ارهنگ دیو و گرفتار شدن سام گوید
چه بگریخت خورشید تابان ز شب
زمانه ز گفتار بربست لب
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید
چو مردی بگو نام در تیره شب
چرا بسته داری ز گفتار لب
امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۱۵
تا شاه نشاط دجله کردست امشب
اندر دل بندگان فزودست طرب
دریاست شه پاکدل پاک نسب
دریا به میان دجله در هست عجب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸ - در مدح پادشاه اسلام
ز یزدان همی خواهمت روز و شب
به نفرین دشمن گشاده دولب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۵ - فرود آمدن بر دامن کهسار و گفتگوی اسکندر با مهانش
که من روزه نگشاده ام جز به شب
همان بسته دارم ز گفتار لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۲۸ - جنگ ماهنگ و مهراج، و آگاهی مهراج از کار جمشیدیان
در آن بیشه آن مردمان روز و شب
گریزان، خلیده دل و خشک لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴۵ - فرستادن شاه چین، نیواسب را به جنگ ایرانیان
سواران هر دو سپه روز و شب
بمانده دهن تشنه و خشک لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۴۹ - سوگ نیواسب در چین
غریوان و زاری کنان روز و شب
همی بود یک هفته بسته دو لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۷۴ - جواب دادن آتبین کوش را و تمثیل نهنگ
ز سرما شده خشک و بسته دو لب
گذشته بر او ماه دی، روز و شب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۸۲ - جنگ در کوه و پیروزی آتبین
فرود آمدندی چه روز و چه شب
وز آن کشتگان بستدندی سلب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۳۶ - پرسش آتبین با طیهور از راه دانش
ز یزدان همی خواست پوزش به شب
زمانی نبست از نیایش دولب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۴۱ - آگهی یافتن طیهور از برگزیدن آتبین فرارنگ را
نه خورد و نه خفت او سه روز و سه شب
نه با کس گشاد از غم و درد، لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۵ - باردار شدن فرارنگ و زادن فریدون
چو در طالع خویش دید آن ذنب
دژم گشت از آن، شاه والانسب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۵۹ - آزمودن کامداد، سلکت را
ز سستی بپرهیزدی روز و شب
نجنباندی بربدی هیچ لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۶۰ - دانش پرسیدن کامداد، برماین را و پاسخ او
در این گیتی آویخته روز و شب
نجنبدش بر یاد آن سر دو لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۷۱ - دختر خواستن کوش از شهرهای چین
سر از گردن آویخته روز و شب
ز تیمار بسته ز گفتار لب
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۱۷۸ - نیرنگ کوش با طیهور
بدو گفت کای نیکدل، روز و شب
پدر خواندت چون گشاید دو لب