گنجور

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۴ - سرگذشت شیرین

 

کلف فرسود ظلمت گشت ماهی

نهان شد یوسفی در تیره چاهی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

سفید و سرخ و زرد و سبز و کاهی

کبود و تیره هر رنگی که خواهی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

که ناگه خورد بر من از سپاهی

نگاه خیره چشم سیاهی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

معلق می زدم خواهی نخواهی

در آن چه چون کبوترهای چاهی

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مثنویات » خلاصة الافتضاح » بخش ۵ - حکایت

 

به پای خود در افتادی به چاهی

که از شش در بدر شد نیست راهی

یغمای جندقی
 

رشحه » شمارهٔ ۲۹ - نامشخص

 

پی وصل تو ما را زور و زری نیست

نگاه حسرتی داریم و آهی

به مقصد پی برم کی رشحه چون نیست

به غیر از بخت گمره، خضر راهی

رشحه
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۲

 

ای ترک ندانم زچه خیل و چه سپاهی

دانم که تو بر خیل نکویان همه شاهی

ترکان جهان لشکر و بر جمله امیری

خوبان همه سیاره تو بی پرده چو ماهی

تو یوسفی و چاه نهفتی بزنخدان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۲۳

 

سلطانم ار بسازم زآن خاک در کلاهی

خورشیدم ار بسایم روئی بخاک راهی

کی آمده ببازار سروی بساق سیمین

با کس سخن نگفته اندر وثاق ماهی

آن گاه در غروب و رویت مدام تابان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۷۶

 

سحر است بر کمان نه دل را زتیر آهی

که زبرق آه دارد شب تیره صبحگاهی

گذرد چو تیر آرش زکسان بیک گشادن

بسحر اگر برآید زدل شکسته آهی

چو حکیم نخشب امشب زچه درون بحکمت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰۵

 

متحیریم یا رب بکجاست خضر راهی

که چو کور در شب تار فتاده ایم بچاهی

چه کمست باغبانا زتو و زبوستانت

که بپای گلبن تو خورد آب هم گیاهی

همه خلق در گمانند زنقطه دهانت

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵۱

 

سبزه ای جوی و تماشاگاهی

با رفیقی دو زراز آگاهی

از بره رانی و از باده بطی

با غزلخوان صنم دلخواهی

اگر این نعمتت افتاد بدست

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

حکیم سبزواری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

نه بگویمت که مهری نه بخوانمت که ماهی

که حقیقت تو ناید بعقول ماکماهی

ز من بلا کشیده ز چه رو دلت رمیده

که نمیکنی تو گاهی بمن گدانگاهی

منما جفا و کینه بنمای بی قرینه

[...]

حکیم سبزواری
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲

 

کنون که صاحب مژگان شوخ و چشم سیاهی

نگاه دار دلی را که برده‌ای به نگاهی

مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد

که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی

چو در حضور تو ایمان و کفر راه ندارد

[...]

فروغی بسطامی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۹ - نشانی دهلوی

 

هر قوم راست راهی، دینی و قبله گاهی

من قبله راست کردم برسمت کج کلاهی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

بر حشمت سلیمان هر کس که شک نماید

بر عقل و دانش او خندند مرغ و ماهی

جایی که برقِ عصیان بر آدمِ صفی زد

ما را چگونه زیبد دعوی بی گناهی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

بر در میکده رندان قلندر باشند

که ستانند و دهند افسر شاهنشاهی

اگرت سلطنت فقر ببخشند ای دل

کمترین ملک تو از ماه بود تا ماهی

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۰ - نادری کازرونی

 

شد ربوبیت او کنه عبودیت تو

ترک خود گیر و نگر نبودت ار آگاهی

راه او رو جز ازو پا بکش و دست بدار

خود به خود آی وزخود بین که که را می‌خواهی

رضاقلی خان هدایت
 
 
۱
۴۶
۴۷
۴۸
۴۹
۵۰
۵۴
sunny dark_mode