طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵
چو باشد مایل بیداد شاهی
چه خیزد از فغان دادخواهی
ببخشا بر تهیدستان خدا را
بشکر آنکه داری دستگاهی
شبست و وادی و گمکرده راهم
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴
مسلمانان مرا حال تباهی
بود از گردش چشم سیاهی
قدش سروی ولی پاینده سروی
رخش ماهی ولی تابنده ماهی
بیان گرنیست ما را هست اشگی
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳
پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی؛
جرمی نداری آری، طفلی و بیگناهی
هر جا نسیمی آید، کز وی دلم گشاید؛
خوشدل شوم که شاید، پیکی رسد زراهی
رحمی، وگرنه ترسم از سوز دل چو شمعم؛
[...]
رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹
شد روزها که دارم بی مهر روی ماهی
صبحی چو شام تاری روزی چو شب سیاهی
نگذارم و نگاهم چون زین الم که دارم
هجران جان گدازی حرمان جسم کاهی
ای بی وفا خدا را کم کن جفا که ما را
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱۱
ابروی تو آئینه انوار الهی
انوار الهی ز رخت فاش کماهی
هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت
چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی
زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵
جانا چه شود که گاهگاهی
برسوی من افکنی نگاهی
در فقر کمال بی نظیری
درمصر جمال پادشاهی
آوازه حسن وصیت خویت
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶
در عشق روانیست نه دعوی نه گواهی
فرسوده دلی باید و آسوده نگاهی
دیدیم چو روی تو دگر هیچ ندیدیم
بستیم نظر از همه عالم به نگاهی
از دوزخ عشقم مگر آرند عقوبت
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱
با بندهٔ صادق چه عتابی چه عطایی
با خواجهٔ مشفق چه ثوابی چه گناهی
تدبیر من اینست که تقدیر تو خواهم
با جنبش صرصر چه کند پیکر کاهی
غم نیست اگر بیکسم و هیچکسم نیست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸
ای گدایی درت مایه صاحب جاهی
فخرها کرده بدوران تو شاهنشاهی
مانده سر گشته بره چرخ هم از گام نخست
خواست با پایه ی قدر تو کند همراهی
خاک پای تو بود چشمه ی حیوان و رسید
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱
سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی
که سوی من کند اما نکرد چشم سیاهی
زبیم آنکه ندانند کیست قاتلم افغان
که جانبِ تو نکردم ، به حشر نیز نگاهی
فتد به گردن من جرم خون من به قیامت
[...]
سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵
فرید روی زمین زین عابدین که رخت
به چرخ عزو شرف کرده مهری و ماهی
ایا سپهر مکانی که زهره و کیوان
به درگه تو کند این غلامی، آن داهی
ایا رفیع جنابی که شاه قدر ترا
[...]