گنجور

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۵

 

چو باشد مایل بیداد شاهی

چه خیزد از فغان دادخواهی

ببخشا بر تهیدستان خدا را

بشکر آنکه داری دستگاهی

شبست و وادی و گمکرده راهم

[...]

طبیب اصفهانی
 

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۴

 

مسلمانان مرا حال تباهی

بود از گردش چشم سیاهی

قدش سروی ولی پاینده سروی

رخش ماهی ولی تابنده ماهی

بیان گرنیست ما را هست اشگی

[...]

طبیب اصفهانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

پیران بی گنه را، کشتی گر از نگاهی؛

جرمی نداری آری، طفلی و بیگناهی

هر جا نسیمی آید، کز وی دلم گشاید؛

خوشدل شوم که شاید، پیکی رسد زراهی

رحمی، وگرنه ترسم از سوز دل چو شمعم؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

هان بپرس از من آنچه میخواهی

دهمت تا ز مطلب آگاهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

هم بیاران خود ده آگاهی

کت درین ره کنند همراهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

نیستت گر ز عشق آگاهی

برو از جان من چه میخواهی؟!

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

یافت زو چون نشان آگاهی

داد جایش بمسند شاهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

گر روی سوی او ز آگاهی

خضر ره اوست هر کجا خواهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

شهوت انگیز صحبت ار خواهی

خاص زن دان، وگرنه گمراهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

حکم دارد ز ماه تا ماهی

گو مبادش ز حکمت آگاهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

ای بسا دختران، کز آگاهی،

پدران را کنند همراهی

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

گر باین کوچه جسته ای راهی

زین سخنها که گفتم آگاهی

آذر بیگدلی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۹

 

شد روزها که دارم بی مهر روی ماهی

صبحی چو شام تاری روزی چو شب سیاهی

نگذارم و نگاهم چون زین الم که دارم

هجران جان گدازی حرمان جسم کاهی

ای بی وفا خدا را کم کن جفا که ما را

[...]

رفیق اصفهانی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۱۱۱

 

ابروی تو آئینه انوار الهی

انوار الهی ز رخت فاش کماهی

هرگز نبود صرفه بجز تیرگی بخت

چشم تو که از سرمه کند بخت سیاهی

زیبا نبود بر قد کس ایشه خوبان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۵

 

جانا چه شود که گاهگاهی

برسوی من افکنی نگاهی

در فقر کمال بی نظیری

درمصر جمال پادشاهی

آوازه حسن وصیت خویت

[...]

نورعلیشاه
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

در عشق روانیست نه دعوی نه گواهی

فرسوده دلی باید و آسوده نگاهی

دیدیم چو روی تو دگر هیچ ندیدیم

بستیم نظر از همه عالم به نگاهی

از دوزخ عشقم مگر آرند عقوبت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۱

 

با بندهٔ صادق چه عتابی چه عطایی

با خواجهٔ مشفق چه ثوابی چه گناهی

تدبیر من اینست که تقدیر تو خواهم

با جنبش صرصر چه کند پیکر کاهی

غم نیست اگر بیکسم و هیچکسم نیست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸

 

ای گدایی درت مایه صاحب جاهی

فخرها کرده بدوران تو شاهنشاهی

مانده سر گشته بره چرخ هم از گام نخست

خواست با پایه ی قدر تو کند همراهی

خاک پای تو بود چشمه ی حیوان و رسید

[...]

نشاط اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۱

 

سپید گشت دو چشمم در انتظار نگاهی

که سوی من کند اما نکرد چشم سیاهی

زبیم آنکه ندانند کیست قاتلم افغان

که جانبِ تو نکردم ، به حشر نیز نگاهی

فتد به گردن من جرم خون من به قیامت

[...]

سحاب اصفهانی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

فرید روی زمین زین عابدین که رخت

به چرخ عزو شرف کرده مهری و ماهی

ایا سپهر مکانی که زهره و کیوان

به درگه تو کند این غلامی، آن داهی

ایا رفیع جنابی که شاه قدر ترا

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
۱
۴۴
۴۵
۴۶
۴۷
۴۸
۵۴
sunny dark_mode