گنجور

عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۱ - حکایت در ادب و عزّت نگاهداشتن در حضرت باری فرماید

 

در اینجا هر چه دادند کی ستانند

ازآن می هیچ کس این سر ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۳ - هم در صفات دل گوید و خطاب بنده حق را عزّ و جل

 

اگرچه در یقین و درگمانند

بتو پیدادگر در تو نهانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۹ - بود این آن زمان از خویش پنهان

 

خبر کن جمله از من تا بدانند

چو در تو دیدنم حیران بمانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۱۰ - در عین ذات وصفات وقدرت و قوّت اسرار الهی فرماید

 

منم خورشید جانها گر بدانند

چو ذرّه خویش سوی من فشانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۰ - هم در عیان و بیچونی ذات و تحقیق صفات گوید

 

از او واصلم کنم تا جمله دانند

محمد(ص) را ببینند گرتوانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

تمامت اندر این سر غافلانند

حقیقت سرّ این معنی ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۱ - تمامی اشیا از یک نور واحدند

 

مرا زان شربتی کان وصل خوانند

که جز آن عاشقان چیزی ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

تو لائی عین الّا اللّه خوانند

ترا مر عاشقان جز تو ندانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۲ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

رسندت کل رسیده می‌ندانند

از آن حیران و سرگردان بمانند

عطار
 

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۲۳ - تمامی اشیا از یک نور واحدند (ادامه)

 

طلبکار بهشت جاودانند

حققت مر طلبکار جنانند

عطار
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۸