نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۳۷ - رفتن اسکندر به دز سریر
به هرچه آن خوش آید به دندان او
نتابند گردن ز فرمان او
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۶۳ - در ستایش اتابک نصرةالدین
چنین بلبلی در گلستان او
مبارک نفس باد بر جان او
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۶ - در ستایش ممدوح
که باشد کسی تا به دوران او
کند دزدی سیرت و سان او
نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۴۰ - رسیدن نامه اسکندر به مادرش
به امید خوشنودی جان او
نگهداشت سوگند و پیمان او
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۳
ای چو گویی گشته در میدان او
تا ابد چون گوی سرگردان او
همچو گویی خویشتن تسلیم کن
پس به سر میگرد در میدان او
جان اگر زو داری و جانانت اوست
[...]
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴
ای صبا گر بگذری بر زلف مشک افشان او
همچو من شو گرد یک یک حلقه سرگردان او
منت صد جان بیار و بر سر ما نه به حکم
وز سر زلفش نشانی آر ما را زان او
گاه از چوگان زلفش حلقهٔ مشکین ربای
[...]
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید
سرکه بودی با نمک بر خوان او
نه ز بیتالمال بودی نان او
عطار » منطقالطیر » در تعصب گوید » حکایت عمر که میخواست خلافت را بفروشد
گر تو میپیچی سر از فرمان او
این زمان از تو برنجد جان او
عطار » منطقالطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان
عشق دختر کرد غارت جان او
ریخت کفر از زلف بر ایمان او
عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » راهبینی که از دست کسی شربت نمیخورد
مینیارد یاد از احسان او
برنداری اندکی رنج آن او
عطار » منطقالطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود
قدر من او داند و من آن او
هر دو یک گوییم در چوگان او
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در معراج حضرت رسالت علیه الصلوة والسلام
چو رفت این بازگشت از لامکان او
به سوی عالم سفلی روان او
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد
که هر کو ظاهری دارد نشان او
ز باطن بازماند جاودان او
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۵) حکایت ایاز و درد چشم او
ببالین ایاز آمد نهان او
نهاد انگشت بر لب در زمان او
عطار » اسرارنامه » بخش هشتم » بخش ۱ - المقاله الثمانیه
چو بیند روشنایی جهان او
چگونه خیره ماند آن زمان او
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید
ز چشم دل یقین بنگر عیان او
حقیقت جملهٔ کون و مکان او
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است
بدین کسوت نیاید درجهان او
که گوید دیگر این شرح و بیان او
عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا
دلی باید از اول بینشان او
که آخر باز بیند جان جان او