عبید زاکانی » عشاقنامه » بخش ۳۰ - در خواب دیدن عاشق معشوق را
چو از بوی خیالش جان خبر یافت
ز بیهوشی زمانی روی برتافت
جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » اشعار پراکنده » شمارهٔ ۲
دل ز لعلش چو قوت بیحد یافت
در یکی لحظه رو به مقصد تافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶ - گفتار در ترغیب مسترشدان آگاه بر مداومت کلمه طیبه لااله الاالله که مفتاح گنج سعادت و مصباح کنج عبادت است
هر که روی از وجود محدث تافت
ره به کنجی ازان مثلث یافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۲۷ - حکایت آن غوری که در مناره پنهان شده بود و فریاد می کرد که مرا مجویید که من اینجا نیستم
در به در کو به کو بسی شتافت
هیچ جایی به از مناره نیافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۳۶ - در بیان سخن آن عارف که گفت دوستان همه عالم دشمنند و همه دشمنان دوستند
جوهر من مناسب خود یافت
رویم از حق به جانب خود تافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۰۴ - قصه آن پهلوانی که مخنثی را دید که در جوار کعبه خود را بر خاک انداخته و از خوف گناهان خود فریاد و زاری برگفته گفت خداوندا این مخنث را بیامرز یا بار گناهان او را بر گردن من نه که از بیم تو بخواهد مرد
گر چنین پهلوان نباشد یافت
روی از همرهان نشاید تافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۳۹ - در مذمت صوفی نمایان ظاهر آرای و معنی گزاران صورت پیرای
هر کجا مفسدی مجالی یافت
کامردی را ز شهر سر برتافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - در بیان آنکه چون کسی را با حضرت رسالت صلی الله علیه و سلم نسبت دینی درست نباشد دعوی نسبت طینی سودی ندارد
نز نسب یافت آنچه جد تو یافت
از نسب کس به قرب حق نشتافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۱ - آغاز دفتر ثانی مثنوی ملقب به سلسلة الذهب المتوسل بها الی اعز مقصد و اجل مطلب
نیست چون فیض نور هستی یافت
روی همت به منبع آن تافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
سایه لطف و رحمتش دریافت
آفتاب قبول بر وی تافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۴۰ - قصه آن گلخنی که در مشاهده جمال شاهزاده آتش در ژنده اش گرفت و از ژنده به تنش رسید و وی از همه بی خبر بود
شه ز رحمت به سوی او چو شتافت
غیر خاکسترش به جای نیافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۶۵ - قصه ملاقات ذوالنون مصری قدس الله تعالی سره در حرم مکه با آن کنیزک و مقالات ایشان با یکدیگر
باز چون رو به جانب او تافت
اثری زو بجز خیال نیافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳ - قصه قاصد فرستادن قیصر روم به نوشیروان تا معلوم کند که با وی در چه مقام است درصدد صلح است یا در معرض جنگ و انتقام است
شاه ازو آن شگفت را دریافت
پرده در رفع آن شگفت شکافت
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر سوم » بخش ۳۹ - حکایت سیاست یعقوب سلطان آن عوان شیرازی را
آفت باد بی نیازی یافت
روی ازین صورت مجازی تافت
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۵ - در مدح پادشاه دین پناه ظل الله فی الارضین علی مفارق الضعفاء و المساکین
پیش تختش کس ز سجده سر نتافت
هر که سر بر تافت از وی سر نیافت
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳۲ - در صفت حدت فهم و جودت نظم و نثر وی
لطف طبعش در سخن مو می شکافت
لفظ نشنیده به معنی می شتافت
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۳۷ - حکایت گریختن قطران شاعر از بسیاری عطای ممدوح خود فضلون
بامدادانش طلب کرد و نیافت
گفت مسکین روی ازین دولت بتافت
جامی » هفت اورنگ » سلامان و ابسال » بخش ۴۴ - رفتن ابسال به خلوت پیش سلامان و تمتع یافتن ایشان از صحبت یکدیگر
تا شبی سویش به خلوت راه یافت
نقد جان بر دست پیش او شتافت