گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸

 

آخر گهر وفا ببارید

آخر سر عاشقان بخارید

ما خاک شما شدیم در خاک

تخم ستم و جفا مکارید

بر مظلومان راه هجران

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۹

 

ای اهل صبوح در چه کارید

شب می‌گذرد روا مدارید

ماننده آفتاب رخشان

از جام صبوح سر برآرید

ای شب شمران اگر شمارست

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۱

 

عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید

دولتی هست حریفان سر دولت خارید

چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید

که ظریفید و لطیفید و نکومقدارید

دانه چیدن چه مروت بود آخر مکنید

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶۱

 

ای لشکر عشق اگرچه بس جبارید

آن یار به خشم رفته را باز آرید

یک جان نبرید دل اگر سخت کند

یک سر نبرید پای اگر بفشارید

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۶۵

 

ای نرم دلانیکه وفا میکارید

بر خاک سیه در صفا میبارید

در هر جائی خبر ز حالم دارید

در دست چنین هجر مرا مگذارید

مولانا
 

سلطان ولد » ولدنامه » بخش ۵۶ - مناجات

 

این دو سه روزه عیش بگذارید

باز با اصل خویش رو آرید

سلطان ولد
 

حکیم نزاری » مثنوی روز و شب » بخش ۴ - در سبب نظم این مثنوی و گفتگوی شاعر با شب

 

ماجرا هردو در میان آرید

گر به انصاف و داد بسپارید

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۸

 

ای هم نفسان، یک نفسم باز گذارید

دست از من دیوانه سرگشته بدارید

بی نام ونشانم به خرابات ببخشید

بیگانه ز خویشم، بر خویشم بگذارید

یا معتکفم بر سر سجاده نشانید

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۳

 

ای همنفسان که پیش یارید

این شکر چرا نمی گذارید؟

ما را مکشید چون غریبان

هر چند شما ازین دیارید

جان خواهم داد زیر پایش

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

ای همنفسان اگر مرا غمخوارید

باید که مرا چو دیگران نشمارید

امروز چو اندک مرضی هست مرا

از باده ی دوشینه معافم دارید

خواجوی کرمانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۱

 

غبار خاک در او چو در خیال آرید

به نور چشم خود آن نونیا میازارید

گلی که در چمن آرد نسیم پیرهنش

چو باد دامن آن گل ز دست بگذارید

گر از خیال نبش نیست دیده را رنگی

[...]

کمال خجندی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸

 

زاهد به سراپردهٔ رندان مگذارید

مخمورش از آن مجلس رندان به در آرید

بیگانه مباشد بپاشید سر و زر

تخمی که توانید در این باغ بکارید

هر خم شرابی که سپردید به رندی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۴

 

ای کسانی که در آن کوی گذاری دارید

این چنین در غم و اندوه مرا مگذارید

ناگهان گر سوی آن ماه گذاری بکنید

بر شما باد که از حالت من یاد آرید

سر به سر قصه غمهای مرا غصه دهید

[...]

جامی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode