گنجور

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۹۱ - وله فی المدح

 

ای سال و ماه پیشهٔ تو رادی

در هر دلی ز رادی تو شادی

گشتی ستوده نزد همه گیتی

زین سنت ستوده که بنهادی

بار دگر بعهد تو شده تازه

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۵ - در صنعت مقطع

 

از دل راد او رود رادی

زان دل راد دارم آزادی

زردی از رخ ز دودش آن دل راد

ای دل راد ، داد او دادی

درد دارد ز زار دل زارش

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۸۶ - در حق حمید الدین

 

در هنر ، ای حمید دین رسول

همچو صدر نژاد عبادی

جاهت افروختست هر محفل

ذکرت آراستست هر نادی

مایهٔ صد هزار محمدتی

[...]

وطواط
 

وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۳۹ - در مدیحه گوید

 

ای دست زمانه بسته از بیدادی

وز دست گشاده داد بخشش دادی

تا بندهٔ تو شدم ز غم آزادم

از بندگی توام مباد آزادی

وطواط
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۴۹ - در غزل است

 

صنما با تو در غم و شادی

بنده بودم نجستم آزادی

وصل پیش آر و داد کن با من

بنه از سر فراق و بیدادی

نرمی از من مخوه که نه مومم

[...]

قوامی رازی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۷۸ - در غزل است

 

ای عشق غم شد از تو مرا شادی

چون از همه جهان به من افتادی

بنده شد از تو مردم آزاده

روی از تو نکرد کس آزادی

سرمایه بخش روی چو گلبرگی

[...]

قوامی رازی
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴

 

ای دل تو مرا به باد دادی

از بس که نمودی اوستادی

از دست تو در بلا فتادم

آخر تو کجا به من فتادی

چند از تو مرا نکوهش آخر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵

 

دیدی که پای از خط فرمان برون نهادی

دیدی که دست جور و جفا باز برگشادی

بردم ز پای بازی تو دست برد عمری

بازم به دست بازی تو دست برنهادی

بر کار من نهی به جفا پای هر زمانی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴۸ - در مدح عصمةالدین

 

خداوند من عصمةالدین همیشه

بجز ساکن ستر عصمت مبادی

ز غم جاودان باد در خواب خصمت

تو از بخت بیدار اندی که شادی

تویی عالم داد و دین را مدبر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹۵

 

گر شعر در مراد می‌بگشادی

یا کار کسی به شعر نوری دادی

آخر به سه چار خدمتم صدر جهان

از ملک چنان یک صله بفرستادی

انوری
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۳۳

 

هجرانک محرق فؤادی

اعراضک زاید ودادی

با حسن تو کاسدست امروز

بازار هر آنکه بد روادی

عش فی فرح و فی سرور

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

ای برده دلم به صد هزار استادی!

در عشق تو بندگی به از آزادی

اصل طرب و مایه شادیست غمت

یک دم غم تو به از هزاران شادی

مجیرالدین بیلقانی
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵

 

ای ساقی پیش آر ز سرمایۀ شادی

زان می که همی تابد چون تاج قبادی

زان باده که با بوی گل و گونۀ لعلست

قفل دَرِ گُرمست و کلید درِشادی

محمد بن منور
 

محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵

 

ای ساقی پیش آر ز سرمایۀ شادی

زان می که همی تابد چون تاج قبادی

محمد بن منور
 

مهستی گنجوی » دیوان اشعار » رباعیات «نسخهٔ دوم» » شمارهٔ ۱۶۸

 

تن زود بخواری ای جلب بنهادی

وز گفته خویش نیک باز استادی

گفتی خسبم در آب و نم در ندهم

بر خاک بخفتی و نم اندر دادی

مهستی گنجوی
 

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱

 

عتاب رنگ به من نامه‌ای فرستادی

مرا به پردهٔ تشریف راه نو دادی

صحیفه‌های معانی نوشتی و سر آن

به دست مهر ببستی و مهر بنهادی

چو نقش عارض و زلف تو نوک خامهٔ تو

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲۰

 

گفتی که سپاس کس مبر بیش

کز دهر به بخت نیک زادی

آری منم از دعای پیران

خورده بر کشت‌زار شادی

باقی شدم از هدایت عم

[...]

خاقانی
 

نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)

 

چون لحن ماه بر کوهان گشادی

زبانش ماه بر کوهان نهادی

نظامی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۲۶
sunny dark_mode