کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸
روی تو قبله مناجات است
دیدنت احسن العبادات است
آگه از راز آن دهان و میان
عالم السر والخفیات است
مخلصان را وصال تست خیال
[...]
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸
آئینهٔ ذات عین ذات است
ذات است که مجمع صفات است
بی جود وجود حضرت او
عالم به تمام فانیات است
می نوش مدام دُردی درد
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۲۳
ملک و ملکوت هر دو انسان
او مظهر جملهٔ صفات است
مستکمل ذات او صفت نیست
مستکمل آن صفات ذات است
شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶
دلی که آینه روی شاهد ذات است
برون ز عالم نفی و جهان اثبات است
مجو که در ورق کاینات نتوان یافت
علامت و اثر آنچه بی علامات است
کسی نجست و نجوید ز لوح هر دو جهان
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
خطت گرد لب آن مشکین نبات است
که رسته بر لب آب حیات است
به هر کس دارد آن چشم التفاتی
به حال ما چرا بی التفات است
به راه کعبه وصلت دو چشمم
[...]
جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۴
عالم همه با حوادث آفات است
منفی ست که وهم می کند اثبات است
هر چیز که رنگ و بوی هستی دارد
یا فعل حق است یا صفت یا ذات است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - اشارة الی بعض بطون قوله تعالی و جنة عرضها السموات و الارض
اصل جنات جنت الذات است
عرضها الارض و السماوات است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۵ - اشارت به قصه امتحان ملائکه مر ابراهیم خلیل را صلوات الرحمن علیه و در باختن آنچه داشت از مواشی و نعم و اموال در محبت حق سبحانه و تعالی
عشق کان منتشی نه از ذات است
هدف تیرهای آفات است
جامی » هفت اورنگ » سلسلةالذهب » دفتر دوم » بخش ۳۰ - اشارت به ارباب مشاهده که تجلی ذات است
هر که ناظر به حال مرآت است
صورتش دیدن از محالات است
جامی » هفت اورنگ » یوسف و زلیخا » بخش ۱۶ - در صفت و نسب زلیخا که مغرب از طلوع آفتاب جمالش مشرق گشته بود بلکه به هزار درجه از آن گذشته
زنخدانش که سیم بی زکات است
در او چاهی پر از آب حیات است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۴۸ - قصه شکر اصفهانی
لب چون شکرش به از نبات است
دهانش چشمه آب حیات است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۰ - زاری کردن شیرین در صبحدم و اجابت دعا
درون تیرگی آب حیات است
چراغ صبح نور کاینات است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۴ - پاسخ دادن خسرو شیرین را
جواب تلخ از لعلت نبات است
غلط گفتم که به زاب حیات است
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۵۵ - پاسخ دادن شیرین خسرو را
مگو تلخم که این از ترهات است
که تلخ من چو حلوای نبات است
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲
درویش که از تلخی کام است جگر ریش
خرما چو بکامش برسد حب نبات است
لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد
آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۵ - در ستایش پنهان نمودن راز نهانی که آسایش دو جهانیست
نگویی عهد شیرین بی ثبات است
ز شه موقوف اندک التفات است
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۲ - صدای سروش برای ثناگستری چمن کشمیر
سخن اصل وجود کاینات است
سخن پیرایه ذات و صفات است
واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۲
مد نظر، از روی گلت آب حیات است
نخل هوس، از بوس لبت شاخ نبات است!
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - در تعریف خواجه میرزا محمد شسته گر
نگار شسته گر آب نبات است
دکانش چشمه آب حیات است
حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۶
وحدت او نه زاید از ذات است
وصف زاید به ذات، طامات است