گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

کی صرفه ز ما خصم سبک سر به دغا برد؟

خود باخت، دغل باز حریفی که ز ما برد

از هر دو جهان باز نیامد خبر از او

دل را کشش عشق ندانم به کجا برد؟

افسرده ز دم سردی ایّام نگردید

[...]

حزین لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - علاج مرض بخل

 

کسی گوی دولت ز دنیا برد

که با خود نصیبی به عقبی برد

ملا احمد نراقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۲

 

دوش سودای جنونم بسوی صحرا برد

کرد مجنونم و اندر طلب لیلا برد

غافل از اینکه بود در حشم دل لیلی

بی سبب شور جنونم بسوی صحرا برد

ساحت خیمه لیلی همه بر مجنون بود

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

وه که اگر پیام ما، صبحدمی صبا برد

جانب آشنای ما، قصه آشنا برد

خوب و خوش است و جان فزا، صبح که قاصد صبا

بر در آشنای ما، عرض سلام ما برد

روی تو نور چشم من، برد و فزود حیرتم

[...]

افسر کرمانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۱ - فی ولادة الحجة عجل الله فرجه

 

موج عشق بی پایان قطره را به دریا برد

باد، مشت خاکی را برتر از ثریا برد

دستبرد اسکندر هر چه داشت دارا برد

عشق یار شهر آشوب عقل را به یغما برد

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - اتق من شر من احسنت الیه

 

همان آب را ابر بالا برد

ز دریا کناران به صحرا برد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode