فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱ - خبر بردن کندرو ضحاک را از بساط فریدون
چو کشور ز ضحاک بودی تهی
یکی مایهور بد به سان رهی
که او داشتی گنج و تخت و سرای
شگفتی به دلسوزگی کدخدای
ورا کندرو خواندندی بنام
[...]

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۴
یکی مرد بیدار جوینده راه
فرستاد نزدیک کاووس شاه
به نزدیک سالار هاماوران
بشد نامداری ز کندآوران
یکی نامه بنوشت با گیر و دار
[...]

فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۹
یکی نامه فرمود پس شهریار
نوشتن بر رستم نامدار
نخست آفرین کرد بر کردگار
جهاندار و پروردهٔ روزگار
دگر آفرین کرد بر پهلوان
[...]

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۰
چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
خریدار بازار او در گذشت
دو خواهرش رفتند ز ایوان به کوی
غریوان و بر کفتها بر سبوی
به نزدیک اسفندیار آمدند
[...]

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۱۲
چو تاریکتر شد شب اسفندیار
بپوشید نو جامهٔ کارزار
سر بند صندوقها برگشاد
یکی تا بدان بستگان جست باد
کباب و می آورد و نوشیدنی
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۲۸
بهشتم بیاراست خورشید چهر
سپه را بکردار گردان سپهر
ز درگاه برخاست آوای کوس
هواشد زگرد سپاه آبنوس
سپاهی گزین کرد زآزادگان
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۰
ازآن پس چو خاقان به پردخت دل
ز خون شد همه کشور چین چوگل
چنین گفت یک روز کز مرد سست
نیاید مگر کار نا تندرست
بدان نامداری که بهرام بود
[...]

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۵۵
وزان پس بسوی خراسان کسی
گسی کرد و اندرز دادش بسی
بدو گفت با کس مجنبان زبان
از ایدر برو تا در مرزبان
به گستهم گو ایچ گونه مپا
[...]

فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۶
سه روزش درنگ آمد اندر چرم
چهارم برآمد ز شیپور دم
سپه برگرفت و بزد نای و کوس
زمین کوه تا کوه گشت آبنوس
هرآنکس که دیدی ز توران سپاه
[...]

فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۱۶
از اسبان گله هرچ شایسته بود
ز هر سو به لشکرگه آورد زود
پیاده همه کرد یکسر سوار
دو اسبه سوار از پس کارزار
سر گنجهای کهن برگشاد
[...]

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح یمین الدولة سلطان محمود بن سبکتگین گوید
ای ملک گیتی گیتی تر است
حکم تو بر هرچه تو خواهی رواست
در خور تو وزدر کردارتست
هرچه درین گیتی مدح و ثناست
نام تو محمود بحق کرده اند
[...]

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۱ - نیز در مدح امیر ابواحمد محمد بن محمود غزنوی
نتوان کردازین بیش صبوری نتوان
کار از آن شد که توان داشتن این راز نهان
با چنین حال زمن صبرو نهان کردن راز
همچنان باشد کز ریگ روان آب روان
تو ندانی که مراکارد گذشته ست ز گوشت
[...]

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - درمدح فخر الدوله ابو المظفر احمد بن محمد والی چغانیان و توصیف شعر گوید
با کاروان حله برفتم ز سیستان
باحله تنیده ز دل بافته ز جان
با حله ای بریشم ترکیب او سخن
با حله ای نگار گر نقش او زبان
هر تار او به رنج برآورده از ضمیر
[...]

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶
هر که چون خر فتنهٔ خواب و خور است
گرچه مردمصورت است آن هم خر است
ای شکم پر نعمت و جانت تهی
چون کنی بیداد؟ کایزد داور است
گر تو را جز بتپرستی کار نیست
[...]

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵
هر که گوید که چرخ بیکار است
پیش جانش ز جهل دیوار است
کس ندید، ای پسر، نه نیز شنید
هیچ گردندهای که بیکار است
چون نکو ننگری که چرخ به روز
[...]

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۷
ای حجت بسیار سخن، دفتر پیش آر
وز نوک قلم در سخنهات فروبار
هر چند که بسیار و دراز است سخنهات
چون خوب و خوش است آن نه دراز است نه بسیار
شاهی که عطاهاش گران است ستودهاست
[...]

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۲
ای غره شده به پادشائی
بهتر بنگر که خود کجائی
آن کس که به بند بسته باشد
هرگز که دهدش پادشائی؟
تو سوی خرد ز بندگانی
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۲ - شگفتی دیگر بتخانه ها
دگر جای خارا یکی کوه دید
بَرکوه شهری پُر انبوه دید
به دروازهٔ شهر بر راه بر
نشانده بتی دید بر گاه بر
برو مردم شهر پاک انجمن
[...]

اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۴ - پرسشی دیگر از برهمن
دل پهلوان گشت از او شاد و گفت
دگر پرسشی نغز دارم نهفت
چه برناست آبستن و گنده پیر
هم از وی بسی بچه گردش به شیر
به ناز آنچه زاید همی پرورد
[...]

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹ - خواستن موبد شهرو را و عهد بستن شهرو با موبد
چنان آمد که روزی شاهِ شاهان،
که خوانْدَنْدَش همی موبد منیکان،
بِدید آنْ سیمتَن، سروِ روان را،
بُتِ خَندان و ماهِ بّانُوان را.
به تنهایی، مَر او را پیشِ خود خوانْد.
[...]
