گنجور

 
۱
۲
۳
۸
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱

 

پسر بود زو را یکی خویش کام

پدر کرده بودیش گرشاسپ نام

بیامد نشست از بر تخت و گاه

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

چو بنشست بر تخت و گاه پدر

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۳ - سخن دقیقی

 

چو یک چند سالان برآمد برین

درختی پدید آمد اندر زمین

در ایوان گشتاسپ بر سوی کاخ

درختی گشن بود بسیار شاخ

همه برگ وی پند و بارش خرد

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۳

 

شد از جنگ نیزه‌وران تا به روم

همی جست رزم اندر آباد بوم

به روم اندرون شاه بدفیلقوس

کجا بود با رای او شاه سوس

نوشتند نامه که پور همای

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۱۰

 

ز کرمان کس آمد سوی اصفهان

به جایی که بودند ز ایران مهان

به نزدیک پوشیده‌رویان شاه

بیامد یکی مرد با دستگاه

بدیشان درود سکندر ببرد

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۸

 

چنان بد که بی‌ماه روی اردوان

نبودی شب و روز روشن‌روان

ز دیبا نبرداشتی دوش و یال

مگر چهر گلنار دیدی به فال

چو آمدش هنگام برخاستن

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی شاپور ذوالاکتاف » بخش ۷

 

چو بر زد سر از برج شیر آفتاب

ببالید روز و بپالود خواب

به جشن آمدند آنک بودی به شهر

بزرگان جوینده از جشن بهر

کنیزک سوی چاره بنهاد روی

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد بزه‌گر » بخش ۱۲

 

چو ایرانیان آگهی یافتند

یکایک سوی چاره بشتافتند

چو گشتند زان رنج یکسر ستوه

نشستند یک با دگر همگروه

که این کار ز اندازه اندر گذشت

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی فرایین » پادشاهی فرایین

 

فرایین چو تاج کیان برنهاد

همی‌گفت چیزی که آمدش یاد

همی‌گفت شاهی کنم یک زمان

نشینم برین تخت بر شادمان

به از بندگی توختن شست سال

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۰

 

چو یک هفته بگذشت ننمود روی

برآمد یکی غلغل و گفتگوی

همه پهلوانان شدند انجمن

بزرگان فرزانه و رای زن

چو گودرز و چون طوس نوذرنژاد

[...]

۵۲ بیت
فردوسی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار

 

دوش متواریک بوقت سحر

اندر آمد به خیمه آن دلبر

راست گفتی شده ست خیمه من

میغ و او در میان میغ قمر

چنگ در بر گرفت و خوش بنواخت

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان مسعود ولیعهد سلطان محمود گوید

 

ترک مه روی من از خواب گران دارد سر

دوش می داده ست از اول شب تابسحر

من بچشم او را ده بار نمودم که بخسب

او همی گفت: بهل تا برم این دور بسر

شب بسر برد به می دادن و ننشست و نخفت

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۷ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف سپاهسالار گوید

 

گل بخندید و باغ شد پدرام

ای خوشا این جهان بدین هنگام

چون بناگوش نیکوان شد باغ

از گل سیب و از گل بادام

همچو لوح زمرّدین گشته ست

[...]

۵۲ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۷

 

با خویشتن شمار کن ای هوشیار پیر

تا بر تو نوبهار چه مایه گذشت و تیر

تا بر سرت نگشت بسی تیر و نوبهار

چون پر زاغ بود سر و قامتت چو تیر

گر ماه تیر شیر نبارید از آسمان

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱

 

ای به هوا و مراد این تن غدار

مانده به چنگال باز آز گرفتار

در غم آزت چو شیر شد سر چون قیر

وان دل چون تازه شیر تو شده چون قار

آز تو را گل نماید ای پسر از دور

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۴

 

نگذاشت خواهد ایدرش

بر رغم او صورت گرش

جز خاک هرگز کی خورد

آن را که خاک آمد خورش

فرزند این دهر آمده‌است

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳

 

مانده به یمگان به میان جبال

نیستم از عجز و نه نیز از کلال

یکسره عشاق مقال منند

در گه و بیگه به خراسان رجال

وز سخن ونامهٔ من گشت خوار

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۲

 

بشنو که چه گوید همیت دوران

پیغام ازین چرخ گرد گردان

زین قبهٔ پر چشمهای بیدار

زین طارم پر شمع‌های رخشان

این سبز بیابان که چون شب آید

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲۷

 

گشتن این گنبد نیلوفری

گر نه همی خواهد گشت اسپری

هیچ عجب نیست ازیرا که هست

گشتن او عنصری و جوهری

هست شگفت آنکه همی ناصبی

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۳

 

جهان را نیست جز مردم شکاری

نه جز خور هست کس را نیز کاری

یکی مر گاو بر پروار را کس

جز از قصاب ناید خواستاری

کسی کو زاد و خورد و مرد چون خر

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵

 

آن جنگی مرد شایگانی

معروف شده به پاسبانی

در گردنش از عقیق تعویذ

بر سرش کلاه ارغوانی

بر روی نکوش چشم رنگین

[...]

۵۲ بیت
ناصرخسرو
 
 
۱
۲
۳
۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۴۴