گنجور

 
۱
۲
۳
۹
 

فردوسی » شاهنامه » طهمورث » طهمورث

 

پسر بد مر او را یکی هوشمند

گرانمایه طهمورث دیو بند

بیامد به تخت پدر بر نشست

به شاهی کمر بر میان بر ببست

همه موبدان را ز لشکر بخواند

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۴

 

بزد نای مهراب و بربست کوس

بیاراست لشکر چو چشم خروس

ابا ژنده‌پیلان و رامشگران

زمین شد بهشت از کران تا کران

ز بس گونه گون پرنیانی درفش

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » رزم کاووس با شاه هاماوران » بخش ۸

 

چنان بد که ابلیس روزی پگاه

یکی انجمن کرد پنهان ز شاه

به دیوان چنین گفت کامروز کار

به رنج و به سختیست با شهریار

یکی دیو باید کنون نغزدست

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۳ - سخن دقیقی

 

بیامد سر سروران سپاه

پسر تهم جاماسپ دستور شاه

نبرده سواری گرامیش نام

به مانندهٔ پور دستان سام

یکی چرمه‌ای برنشسته سمند

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۴ - سخن دقیقی

 

چو آگاه شد شاه کامد پسر

کلاه کیان بر نهاده بسر

مهان و کهانرا همه خواند پیش

همه زند و استا به نزدیک خویش

همه موبدان را به کرسی نشاند

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۹

 

سرانجام گشتاسپ بنمود پشت

بدانگه که شد روزگارش درشت

پس اندر دو منزل همی تاختند

مر او را گرفتن همی ساختند

یکی کوه پیش آمدش پرگیا

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۵

 

چو دارا ز پیش سکندر برفت

به هر سو سواران فرستاد تفت

از ایران سران و مهان را بخواند

درم داد و روزی دهان را بخواند

سر ماه را لشکر آباد کرد

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۴۲

 

بدانست کش مرگ نزدیک شد

بروبر همی روز تاریک شد

بران بودش اندیشه کاندر جهان

نماند کسی از نژاد مهان

که لشکر کشد جنگ را سوی روم

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اردشیر » بخش ۷

 

کنون بشنو از دخت مهرک سخن

ابا گرد شاپور شمشیرزن

چو لختی برآمد برین روزگار

فروزنده شد دولت شهریار

به نخچیر شد شاه روزی پگاه

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۳۴

 

ز بهرام شنگل شد اندرگمان

که این فر و این برز و تیر و کمان

نماند همی این فرستاده را

نه هندی نه ترکی نه آزاده را

اگر خویش شاهست گر مهترست

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۳۶

 

دگر روز خسرو بیاراست گاه

به سر برنهاد آن کیانی کلاه

نهادند در گلشن سور خوان

چنین گفت پس رومیان را بخوان

بیامد نیاطوس با رومیان

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۷۴

 

بدانست هم زادفرخ که شاه

ز لشکر همه زو شناسد گناه

چو آمد برون آن بد اندیش شاه

نیارست شد نیز در پیشگاه

بدر بر همی‌بود تا هرکسی

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » هجونامه (منتسب)

 

اَیا شاه محمود کشورگشای!

ز کس گر نترسی بترس از خدای

گر ایدون که گیتی به شاهی تو راست

نگویی که این خیره گفتن چراست

که بددین و بدکیش خوانی مرا

[...]

۴۶ بیت
فردوسی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

اگر به تیر مه از جامه بیش باید تیر

چرا برهنه شود بوستان چو آید تیر

وگر زره نبرد باد بر هوای لطیف

چنین که برد زره پاره ها صغیر و کبیر

وگر فرو شود آهن بآب ، و طبع اینست

[...]

۴۶ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح ابوالمظفر نصر بن ناصرالدین

 

لاله دارد توده توده ریخته بر پرنیان

مشک دارد حلقه حلقه بافته بر ارغوان

تخت بزّازست یا رب یا فروزان لاله زار

طبل عطارست یا رب یا شکفته بوستان

گر نتابد زلف مشکین اندرو خود گم شود

[...]

۴۶ بیت
عنصری
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در ذکر مراجعت سلطان محمود از هندوستان و فتح ثانی

 

قوی کننده دین محمد مختار

یمین دولت محمود قاهر کفار

چو بازگشت به پیروزی از در قنوج

مظفر وظفر و فتح بر یمین و یسار

هنوز رایتش از گرد راه چون نسرین

[...]

۴۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در صفت لشکر سلطان محمود و خلعت دادن بدانان

 

هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار

یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز

اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار

از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج

[...]

۴۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان محمد بن سلطان محمودبن ناصر الدین سبکتگین گوید

 

عشق خوشست ار مساعدت بود از یار

یار مساعد نه اندکست و نه بسیار

هست ، ولیکن کجا یکیست، زده جا

ده دل بینی بدو نهاده بزنهار

شکر خداوند را که لاله رخ من

[...]

۴۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - نیز در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

ماه دو هفته من برد مه روزه بسر

بامداد آمد و از عید مرا داد خبر

مردمان دوش خبر یافته بودند ز عید

که گمان برد که من غافلم از عید مگر

او مگر تهنیت عید همی خواست بدین

[...]

۴۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۳ - در تهنیت عید و مدح سلطان محمودغزنوی

 

عید فرخ باد بر شاه جهان

جاودانه شادمان و کامران

نعمتش پیوسته و عمرش دراز

دولتش پاینده و بختش جوان

سال و مه لشکرکش و لشکر شکن

[...]

۴۶ بیت
فرخی سیستانی
 
 
۱
۲
۳
۹
 
تعداد کل نتایج: ۱۷۶