گنجور

 
۱
۲
۳
۲۰
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴ - زاده شدن فریدون، کشته شدن پدرش و پرورش او با شیر گاو برمایه

 

برآمد برین روزگار دراز

کشید اژدهافش به تنگی فراز

خجسته فریدون ز مادر بزاد

جهان را یکی دیگر آمد نهاد

ببالید برسان سرو سهی

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۷ - سخن دقیقی

 

همان چون بگفت این سخن شهریار

زریر سپهدار و اسفندیار

کشیدند شمشیر و گفتند اگر

کسی باشد اندر جهان سربسر

که نپسندد او را به دین‌آوری

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۱

 

کنون آفرین جهان‌آفرین

بخوانیم بر شهریار زمین

ابوالقاسم آن شاه خورشید چهر

بیاراست گیتی به داد و به مهر

نجوید جز از خوبی و راستی

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اشکانیان » بخش ۷

 

چو شد روی کشور به کردار قیر

کنیزک بیامد بر اردشیر

چو دریا برآشفت مرد جوان

که یک روز نشکیبی از اردوان

کنیزک بگفت آنچ روشن‌روان

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۱ - پادشاهی یزدگرد هجده سال بود

 

چو شد پادشا بر جهان یزدگرد

سپاه پراگنده را کرد گرد

نشستند با موبدان و ردان

بزرگان و سالاروش بخردان

جهانجوی بر تخت زرین نشست

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۱۴

 

چوپیدا شد آن چادر قیرگون

درفشان شد اختر بچرخ اندرون

چو آواز دارندهٔ پاس خاست

قلم خواست بهرام و قرطاس خواست

بیامد دبیر خردمند و راد

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۱۶

 

سپهبد چنان کرد کو راه دید

همی دست ازان رزم کوتاه دید

چو رستم بیامد مرا پای نیست

جز از رفتن از پیش او رای نیست

بباید شدن تا بدان روی چین

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۵

 

چو بهری ز تیره شب اندر چمید

کی نامور پیش چشمه رسید

بر آن آب روشن سر و تن بشست

همی خواند اندر نهان زند و است

چنین گفت با نامور بخردان

[...]

۲۶ بیت
فردوسی
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۰ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین سبکتگین

 

گر از عشقش دلم باشد همیشه زیر بار اندر

چرا گم شد رخش باری بزلف مشکبار اندر

اگر طعنه زند قدّش به سرو جویبار اندر

چرا رخنه کند غمزه ش بتیغ ذوالفقار اندر

شکسته زلف مشک افشان بگرد روی یار اندر

[...]

۲۶ بیت
عنصری
 

عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی

 

چو آفرید بتا روی تو ز دوده خدای

مجوی فتنه و روی ز دوده را مزدای

بعارض تو آن گرد مشک سوده بسست

بچشم سرمه مکن ، خلق را بلا منمای

بلای تافته جعدت بسست بر دل خلق

[...]

۲۶ بیت
عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۷ - ملک‌الشعرا عنصری گوید، فی اللعز

 

آمد ای شاه دوش ناگاهان

فیلسوفی به نزد من مهمان

پاک چون رای تو ز دوده خرد

تیز چون تیغ برگشاده زبان

گفت با من ز هر دری و شنید

[...]

۲۶ بیت
عنصری
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۲۰ - پیمان بستن ورقه و گلشاه

 

بشد سوی کانه دو تا کرده پشت

جگر سوخته دل گرفته به مشت

بنالید پیش وی از داغ و درد

ببارید خون آبه بر روی زرد

بزاری چنین گفت: ای بنت عم

[...]

۲۶ بیت
عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸۹ - در مدح خواجه بزرگ و عذر تفصیر خدمت

 

ای رسانیده مرا حشمت و جاه تو به جاه

فضل و کردار تو بگرفته ز ماهی تا ماه

ای مرا سایه درگاه تو سرمایه عز

وز بلاها و جفاهای جهان پشت و پناه

واجب آنستی کاین بنده دیرینه تو

[...]

۲۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۷ - در بهبود یافتن امیر یوسف از مرض و مدح اوگوید

 

هزار منت بر ما فریضه کرد خدای

که شاد کرد دل مابه میر بارخدای

امیر ماعضد دولت و مؤید دین

که بر بزرگان فرخنده سایه تر زهمای

سپهبدی که چو خدمتگران به درگه اوست

[...]

۲۶ بیت
فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱۶ - در مدح امیر ابو احمد محمد بن محمود غزنوی گوید

 

چون موی میان داری، چون کوه کمر داری

چون مشک زره داری، چون لاله سپر داری

گویی که تو را دارم، بردار ببر، لیکن

گفتار دگر داری، کردار دگر داری

دل در کف تو دادم نایافته بر زان لب

[...]

۲۶ بیت
فرخی سیستانی
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۱

 

ای خفته همه عمر و شده خیره و مدهوش

وز عمر و جهان بهرهٔ خود کرده فراموش

هر گه که همیشه دل تو بیهش و خفته است

بیدار چه سود است تو را چشم چو خرگوش؟

این دهر نهنگ است، فرو خواهد خوردنت

[...]

۲۶ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۴

 

بنگر بدین رباط و بدین صعب کاروان

تا چونکه سال و ماه دوانند هردوان

من مر تو را نمودم اگرچه ندیده بود

با کاروان رباط کسی هر دوان دوان

از رفتن رباط نه نیز از شتاب خود

[...]

۲۶ بیت
ناصرخسرو
 

ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۱

 

ای گشته سوار جلد بر تازی

خر پیش سوار علم چون تازی؟

تازیت ز بهر علم و دین باید

بی‌علم یکی است رازی و تازی

گر تازی و علم را به دست آری

[...]

۲۶ بیت
ناصرخسرو
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۵۸ - آمدن گرشاسب به جزیره هدکیر

 

به دیگر جزیری رسیدند زود

کجا نام آن جای هدکیر بود

درو شهری آباد و شاهی بزرگ

سپاهی فراوان دلیر و سترگ

چو گشت آگه آن شه ز مهراج شاه

[...]

۲۶ بیت
اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰۷ - بازگشت گرشاسب به ایران

 

پذیره فرستاد بر چند میل

بر آراست گاه از بر زنده پیل

ز دیبا زده سایبان بر سرش

بزرگان پیاده به پیش اندرش

چو نزدیک شد شادمان رفت پیش

[...]

۲۶ بیت
اسدی توسی
 
 
۱
۲
۳
۲۰
 
تعداد کل نتایج: ۳۹۴