فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کسری نوشین روان چهل و هشت سال بود » بخش ۶ - داستان درنهادن شطرنج
چنین گفت موبد که یک روز شاه
به دیبای رومی بیاراست گاه
بیاویخت تاج از بر تخت عاج
همه جای عاج و همه جای تاج
همه کاخ پر موبد و مرزبان
[...]

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - قصیدۀ مصنوعه در مدح قزل ارسلان (۱)
ای ملک را ثنای صدر تو کار
وی ملک را هوای قدر تو بار
الترصیع مع التجنیس
تیر حزمت ز ماه دید سپر
تیر جزمت ز مهر دید سپار
[...]

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن
چنین گفت آنکه استاد جهان بود
که در باب سخن صاحبقران بود
که چو شش ماه خسرو بود با گل
بهردم عشرتش نوبود با گل
گهی با گل می گلفام خوردی
[...]

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳۸ - در کشف اسرار و توحید کل گوید
نمودستی وصال خویش امروز
ابر چشمت وصال خویش امروز
بخواهی ریخت خون جمله ذرات
کمال تست کلی سوی آن ذات
چنان در شور و افغانی در اینجا
[...]

اسیری لاهیجی » اسرار الشهود » بخش ۴۹ - وصف الحال آنچه در روش اهل طریقت بر این فقیر روی نموده جه تنبیه طالبان و عاشقان ذکر کرده میشود.
چونکه درد عشق دامانم گرفت
شحنۀ عقلش گریبانم گرفت
شعله زن شد آتش عشقش چنان
کز نفس ش د سوخته کون و مکان
ز آتش سودای او می سوختم
[...]

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲
چو شاه از جای خود عزم سفر کرد
سپاه و لشکر خود را خبر کرد
چو دید آن شه که عالم هست ویران
ز گنج خویشتن کارش چو زر کرد
سپاه شاه را چون بود جا تنگ
[...]

عرفی » قصیدهها » شمارهٔ ۱۴ - ترجمه الشوق در ستایش مولای متقیان علی علیه السلام
جهان بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار
نیافتم که فروشند بخت در بازار
کفن بیاور و تابوت و جامه نیلی کن
که روزگار طبیب است و عافیت بیمار
مرا زمانهٔ طنّاز دست بسته و تیغ
[...]

سیدای نسفی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - بهاریات
اول به نام آنکه مبراست از مکان
خلاق وحش و طیر و خداوند انس و جان
آن صانعی که شاهد اویند هر وجود
آن قادری که در صفت اوست هر زبان
پیر فلک همیشه بود در سراغ او
[...]
