گنجور

عطار » بی‌سرنامه » بخش ۷

 

گفتم ای دارندهٔ عرش مجید

عرش و کرسی از تو هم صورت ندید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۳ - در معراج حضرت خاتم صلی الله علیه و آله

 

همه امت بتو دارند امید

که ایشان را کنی رحمت تو جاوید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۴ - در مناقب حضرت امیرالمؤمنین سلام الله علیه

 

که در مردی سر و جان را ببخشید

که اندر کل عالم جمله حق دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۹ - جواب دادن منصور شیخ جنید را از حالات

 

ز سر تا پای منصور است خورشید

همه ذرات دروی کرده امید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۱ - جواب منصور در خطاب حق سبحانه و تعالی

 

ندارد صورتی در دید توحید

که یارد مرو را اینجایگه دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

همه شرع است شیخ از دید توحید

نمی‌گنجد در این اسرار تقلید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۲ - در نموداری اعیان و خورشید جان فرماید

 

همه در غفلت‌ند و عین تقلید

دگر در وحشت‌ند و دید نادید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۴ - در اعیان جان و در اعیان آن فرماید

 

بعشق این میتوان آنجایگه دید

نه از عقل فضول و قول و تقلید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۵ - در کشف اسرار حق عزو جل

 

همه یکی شود آن لحظه در دید

بپوشی خرقهٔ در عین توحید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۷ - در ذات و صفات و عین الیقین فرماید

 

بجز رویش مبین اینجای در دید

که بنماید عیانت سرّ توحید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۳ - در معنی وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً فرماید

 

دوایت آن زمان آید ز توحید

که در یکی شوی از عین تقلید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۴ - در آنچه شریعت و حقیقت مراد یکی است

 

چو بیچونم در اینجا سرّ توحید

یکی بینم در اینجا دیدن دید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست

 

مرا معبود میبایست در دید

بدیدم در درون از عین توحید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست

 

ز تو یک لحظه جانان نیست بی دید

نمیبینی تو او در عین توحید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۶ - در نموداری یقین میان جان ودل و فرق در میان اینها

 

ز دید خود بمیر و گرد جاوید

که خواهی بود در آخر تو خورشید

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۷ - قالَ النَّبیُّ صلّی الله علیه و آله موتوا قَبْلَ اَنْ تَموتوا

 

عیان بنمایمت روشن چو خورشید

چنان کان را همی بینی تو جاوید

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۳۰