گنجور

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

چنین گفت آن سخنگوی دل افروز

که گلرخ بود در صندوق ده روز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۶ - از سر گرفتن قصّه

 

نه چندان اشک ریخت آن عالم افروز

که باران ریزد آن در یک شبانروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

برخود خواند خادم را یکی روز

بسوگندش امین کرد آن دل افروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

تو میدانی که شاه گیتی افروز

منم در چارحدّ عالم امروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

نگفتم من زنم با آن دل افروز

که ترسیدم ز رسوایی امروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

به گلرخ گفت ای چون گل دل افروز

اگر تو نامهیی بنویسی امروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۵۷ - آگاهی یافتن خسرو از گل

 

نگهبان بود بر درّ شب افروز

بشفقت کار گل کردی شب و روز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۲ - آمدن فرّخ بترکستان بطلب گل

 

نهان گشتند در کوهی بده روز

که تا بر گل نگردد خصم فیروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۶ - رسیدن خسرو و گل با هم و رفتن به روم

 

بگردانند صد دستش بهر روز

ازو این یک دلازار آن دل افروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۷ - باز رفتن بسر قصّه

 

ازان پس خسرو از بهر دل افروز

عطا بخشید حسنا را بفیروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

بوقت خویش باز آمد دران روز

بدانجاخفته بد شاه دل افروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

بدینسان تا بشد یک نیمهٔ روز

بگشت از چرخ مهر گیتی افروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۶۹ - سپری شدن کار خسرو

 

فغان میکرد و میگفت ای دل افروز

کجا جویم ترا در عالم امروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر

 

ترا کار ای پسر اینست امروز

که چون خورشید باشی عالم افروز

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۷۱ - در خاتمت کتاب گوید

 

درون خاک او شمعی برافروز

که نه در شب فرو میرد نه در روز

عطار
 

عطار » سی فصل » بخش ۱۳

 

دگر پرسی ز من این چرخ فیروز

ز بهر چیست گردان در شب روز

عطار
 

عطار » هیلاج نامه » بخش ۲۵ - در کشف حجاب و وصول دوست

 

هر آنکو روی جانان دید امروز

یقین شد بیشکی در دید پیروز

عطار
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
sunny dark_mode