×
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
شهش گفت ای طبیب عیسی آسا
که کرد آخر کم از روزی تماشا
عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز
چو با گل خفته بد دایه بیکجا
پری آویختست او را بیک پای
عطار » خسرونامه » بخش ۵۰ - رزم خسرو با شاه سپاهان و كشته شدن شاه سپاهان
چو بشنود آن جهان افروز شیدا
همه صحرا ز اشکش گشت دریا
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
تو پی میجویی از آب، اینت سودا
نشان پی که یافت از آب دریا
عطار » خسرونامه » بخش ۵۱ - رفتن خسرو بدریا بطلب گل
چنان برخاست آن آتش ز بالا
که میننشست هیچ از آب دریا
عطار » خسرونامه » بخش ۵۵ - آگاهی یافتن قیصر از آمدن خسرو
بر آن بنشست تا این چرخ مینا
چه بازی آردش از پرده پیدا
عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر
تحیّر را نهایت نیست پیدا
که یابد باز یک سوزن ز دریا
عطار » خسرونامه » بخش ۷۰ - در وفات قیصر و پادشاهی جهانگیر
برآی آخر دمی از چاه دنیا
بیندیش از سیاستگاه عقبی