گنجور

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت کوف

 

کوف آمد پیش چون دیوانه‌ای

گفت من بگزیده‌ام ویرانه‌ای

عاجزی‌ام در خرابی زاده من

در خرابی می‌روم بی‌باده من

گرچه معموری بسی خوش یافتم

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقه‌ای زر او بازمانده بود

 

حقه‌ای زر داشت مردی بی‌خبر

چون بمرد و زو بماند آن حقه زر

بعد سالی دید فرزندش به خواب

صورتش چون موش و دو چشمش پر آب

پس در آن موضع که زر بنهاده بود

[...]

عطار