عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت پادشاهی که بسیار صاحب جمال بود
پادشاهی بود بس صاحب جمال
در جهان حسن بیمثل و مثال
ملک عالم مصحف اسرار او
در نکویی آیتی دیدار او
میندانم هیچ کس آن زهره یافت
[...]
عطار » منطقالطیر » پرسش مرغان » حکایت محمود و ایاز
چون ایاز از چشم بد رنجور شد
عافیت از چشم سلطان دور شد
ناتوان بر بستر زاری فتاد
در بلا و رنج و بیماری فتاد
چون خبر آمد به محمود از ایاس
[...]
عطار » الهی نامه » بخش پنجم » (۱) حکایت شبلی با مرد نانوا
مگر بودهست جایی نانوایی
که بشنید او ز شبلی ماجرایی
بسی بشنیده بود آوازهٔ او
ندیده بود روی تازهٔ او
بسی در شوق او بنشسته بودی
[...]
عطار » الهی نامه » بخش دهم » (۳) حکایت در حال ارواح پیش از آفریدن اجسام
چنین گفتند کان مدت که ارواح
درو بود آفریده پیش از اشباح
شمار مدتش سالی سه چارست
که هر یک زان جهان او هزارست
چنین نقلست کان جانهای عالی
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش هفتم » بخش ۷ - الحکایه و التمثیل
یکی کناس بیرون جست از کار
مگر ره داشت بر دکان عطار
چو بوی مشک از دکان برون شد
همی کناس آنجا سرنگون شد
دماغ بوی خوش او را کجا بود؟!
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل
چنین گفتهست آن خورشید اسلام
که طالع شد ز برج خاک بسطام
که من ببریدهام در گاه و بیگاه
سه باره سی هزاران سال در راه
چو ره دادند بر عرش مجیدم
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۶ - الحکایه و التمثیل
شنودم من که طوطی را اول در
نهند آیینهای اندر برابر
چو طوطی روی آیینه ببیند
چو خویشی را هر آیینه ببیند
یکی گوینده خوشالحان و دمساز
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۲
مر او را در جهان بس عاشقانند
که بر وی هر زمان جانها فشانند
مر او را عاشقان بسیار باشند
سراسر واقف اسرار باشند
همه در عشق او باشند مجنون
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۱۸
ز حال نوح و کشتی بازگویم
به پیش عارفان این راز گویم
حقیقت نوح دان هادی مطلق
بود معنی کشتی دعوت حق
کسی کو دعوت حق را پذیرد
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۲۲
حقیقت اولیا خورشید راهند
سراسر خلق عالم را پناهند
تمام اولیا اسرار بینند
بمعنی روشنی در راه دینند
حقیقت چون کلام الله دانند
[...]
عطار » بیان الارشاد (مفتاح الاراده) » بخش ۳۵ - در مناجات و ختم کتاب فرماید
خداوندا چو توفیقم فزودی
ره تحقیق را با من نمودی
همی خواهم بدین راهم بداری
بفضل خویش آگاهم بداری
که تا گردد نهانیها عیانم
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۹۵ - پاسخ دادن پاکباز هاتف غیب را و عجز آوردن او از خودی خود
در آن دم گفت تو جان جهانی
بکن با من که بیشک میتوانی
تو دانائی بهر چیزی که خواهی
کنی بنده که حکم پادشاهی
تو داری هیچکس جز تو ندارد
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۷۷ - در مدح شاه اولیا سلطان اصفیا علی مرتضی علیه السلام میگوید
ای باحمد لحمک لحمی شده
ای باحمد دمک دمّی شده
ای باحمد بوده در هر جا یکی
وی باحمد سر دو و اعضا یکی
ای باحمد گفته اسرار الاه
[...]
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۱۸ - الحكایة و التمثیل
نیک مردی بود از زن پای بست
پیش رکن الدین اکافی نشست
پس ز دست زن بسی بگریست زار
گفت بی او یکدمم نبود قرار
نه طلاقش میتوانم داد من
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش اول » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل
چون ز لیلی گشت مجنون بی قرار
روز و شب در شهر میگردید خوار
گفت لیلی را کسی کان خیره مرد
جمله گرد شهر میگردد بدرد
گفت اگر در عشق باشد استوار
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش ششم » بخش ۱ - المقالة السادسه
سالک آمد پیش عرش صعبناک
گفت ای سر حد جسم و جان پاک
هفت گلشن نقطهٔ پرگار تو
هشت جنت غرقهٔ انوار تو
اولین بنیاد در عالم توئی
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعه
سالک آمد پیش کرسی دل شده
خاک زیر پایش از خون گل شده
پیش کرسی خیره بر جا ایستاد
همچو کرسی بر سر پا ایستاد
گفت ای صحن مرصع زان تو
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة
سالک آمد وانگهش از سر قدم
چون قلم شد سرنگون پیش قلم
گفت ای منشی اسرار آمده
ناقد گفتار و کردار آمده
ای بوقت کودکی همچون مسیح
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سیزدهم » بخش ۱ - المقالة الثالثة عشره
سالک سرگشته چون مستی خراب
شد دلی پرتاب پیش آفتاب
گفت ای سلطانسرگیتی نورد
در جهان بسیار دیده گرم و سرد
ای بفیض و روشنی برده سبق
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش شانزدهم » بخش ۱ - المقالة السادسة عشره
سالک سلطان دل درویش زاد
با سری پر خاک آمد پیش باد
گفت ای جان پرور خلق آمده
همدم و پیوستهٔ حلق آمده
هرکه عمری کامران دارد زتست
[...]