عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶
ای روی درکشیده به بازار آمده
خلقی بدین طلسم گرفتار آمده
غیر تو هرچه هست سراب و نمایش است
کانجا نه اندک است و نه بسیار آمده
اینجا حلول کفر بود اتحاد هم
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت فاروق رضی الله عنه
امام مطلق و شمع دو عالم
امیرالمؤمنین فاروق اعظم
چو حق را وفق نام او کلامست
ز فرقانست فاروق این تمامست
دلش چون دید حق را درحرمگاه
[...]
عطار » الهی نامه » آغاز کتاب » در فضیلت ذی النورین رضی الله عنه
اساسی کز حیا ایمان نهادست
امیرالمؤمنین عثمان نهادست
فلک از بحر علم او بخاری
زمین از کوه حلم او غباری
جهان معرفت جان مصوّر
[...]
عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۷) حکایت جوان گناه کار و ملایکۀ عذاب که برو موکّلند
چنین خواندم که در محشر جوانی
درآید وز خدا خواهد امانی
بغایت جُرمِ او بسیار باشد
ولی قاضی فضلش یار باشد
ملایک میکنند آنجا شتابش
[...]
عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۱۰) حکایت آن مرد که عروس خود را بکر نیافت
عروسی خواست مردی چون نگاری
بمهر خود ندیدش برقراری
چو آن شوهر بمهر خود ندیدش
نشان دختر بخرد ندیدش
همه تن چون گلاب آنجا عرق کرد
[...]
عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۸) حکایت بزرجمهر با انوشیروان
چو از بوزرجمهر افتاد در خشم
دل کسری، کشیدش میل در چشم
معمایی فرستادند از روم
که گر آنجا کنند این راز معلوم
خراجش میفرستیم واگرنه
[...]
عطار » الهی نامه » بخش بیستم » (۸) حکایت ابرهیم ادهم در بادیه
چنین گفتست ابرهیم ادهم
که میرفتم بحج دلشاد و خرّم
چو چشم من بذات العرق افتاد
مرقّع پوش دیدم مُرده هفتاد
همه ازگوش و بینی خون گشاده
[...]
عطار » بلبل نامه » بخش ۲۰ - حکایت گربه و موش و باده
شبی موشی طلب میکرد روزی
چو موران پا نهاده بهر روزی
به گرد خانهٔ خمار گردید
ز بهر گندم و گندم نمیدید
شراب ناب دید استاده در خم
[...]
عطار » اسرارنامه » بخش هفدهم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل
یکی چندانک در ره ژنده دیدی
جز آن کارش نبودی ژنده چیدی
شبی چون پرشدش از ژنده خانه
فتادش اخگری اندر میانه
همه ژنده بسوخت او در میان هم
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۳
طریق فقر دان راه سلامت
در این ره باش ایمن از ملامت
تو گر خواهی حدیث فقر و فخری
تو اندر فقر شاه برو بحری
حقیقت شاه درویشان را هند
[...]
عطار » سی فصل » بخش ۱۲
تو ناجی را نمیدانی ز هالک
نمیدانی درین ره کیست مالک
حدیثی مصطفی گفته در این باب
بگویم با تو این اسرار در یاب
چنین فرمود کز بعد من امت
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۴۵ - سخن گفتن شیخ جنید و شیخ کبیر در کار منصور
جنید راهبر سلطان عشاق
که آمد در حقیقت بیشکی طاق
بر شیخ کبیر استاده بُد او
همه دیده بر اوبنهاده بود او
چنان در ذوق بود از سر جانان
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۴۷ - در سؤال کردن پیر از ابلیس در پاکی در لعنت و نافرمانی کردن فرماید
مگر ابلیس را دید آن سرافراز
سؤالی کرد کای اندر جهان ساز
همه کار جهان از تو نظامست
که بود تو ز عشق کل تمامست
تو داری ملک دنیا جمله در دست
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۷۴ - در تجلی جلال و ناپدید شدن اشیاء فرماید
جلال من فنای جاودانیست
نمود من بقای جاودانی است
جلال من ز ذاتم در صفاتست
همه ذرّات من در عشق ماتست
جلال من کجا هرگز کسی دید
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش هجدهم » بخش ۱ - المقالة الثامنة عشر
سالک آمد پیش خاک بارکش
گفت ای افکندهٔ تیمارکش
هر کجا سریست در هر دو جهان
گر برون آری درون داری نهان
توخمیر دست قدرت بودهٔ
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۱ - المقالة الخامسة و العشرون
سالک آمد پیش حیوان دردناک
نه امید امن ونه بیم هلاک
طالب اوحی شده دل پر شعاع
سبع هشتم باز میجست از سباع
گفت ای جویندگان راهبر
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
کودکی بود از جمالش بهرهٔ
مهر و مه در جنب رویش زهرهٔ
از لطافت وز ملاحت وز خوشی
وز سراندازی بتیغ سرکشی
آنچه او داشت ای عجب کس آن نداشت
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و یکم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل
پادشاهی را غلامی خوب بود
گوئیا نوباوهٔ یعقوب بود
رنگ رویش رنگرز گلنار را
پیچ مویش زهر داده مار را
مردم چشمش که مشک اندام بود
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
با رفیقی شب روی فرزانهٔ
شد بدزدی نیم شب درخانهٔ
ناگهی آن یار خود راگفت زود
پای بیرون نه ازین خانه چو دود
یار ازو پرسید کآخر حال چیست
[...]
عطار » مصیبت نامه » بخش سی و ششم » بخش ۱ - المقالة السادتة و الثلثون
سالکی کاسرار قدسش دایه بود
پیش حس آمد که اول پایه بود
گفت ای جاسوس ظاهر نام تو
سوی باطن دایما آرام تو
پنج نوبت در همه عالم تراست
[...]