عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰
آنچه در قعر جان همییابم
مغز هر دو جهان همییابم
وانچه بر رست از زمین دلم
فوق هفت آسمان همییابم
در رهی اوفتادهام که درو
[...]
عطار » منطقالطیر » بیان وادی فقر » حکایت مفلسی که عاشق پسر پادشاه شد و بدین گناه او را محکوم به مرگ کردند
پادشاهی ماه وش، خورشید فر
داشت چون یوسف یکی زیبا پسر
کس به حسن او پسر هرگز نداشت
هیچ خلق آن حشمت و آن عز نداشت
خاک او بودند دلبندان همه
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۱۵ - در کشف اسرار حق عزو جل
هر آن نقشی که بنموده است جانان
یقین میدان که آن بوده است جانان
نمود بود او بسیار پیداست
ولی اصلش کنون بردار پیداست
نباشد پخته آنکو جان نبازد
[...]
عطار » هیلاج نامه » بخش ۵۲ - سؤال کردن شیخ جنید از منصور در حقیقت شرع
بدو آنگه جنید پاک دین گفت
که ای ذات تو با عین الیقین جفت
دمی بگذار تا با هم بگوئیم
دوای درد خود از تو بجوییم
دمی بگذار مستی ز آنکه دلدار
[...]
عطار » جوهرالذات » دفتر اول » بخش ۱۰۰ - در ترک پندار خود کردن و از صورت درگذشتن و معانی دریافتن فرماید
دلا تا چند سر گردان شمعی
بمانده زار و سرگردان جمعی
همه ذرّات دل سوی تو دارند
بیک ره دیده در کوی تو دارند
چو تو ایشان همه در گفتگویند
[...]
عطار » مصیبت نامه » آغاز کتاب » بخش ۲۱ - فی الصفات
عشق چیست از قطره دریا ساختن
عقل نعل کفش سودا ساختن
فکر چیست اسرار کلی حل شدن
کوه کندن در دل خردل شدن
ذوق چیست آگاه معنی آمدن
[...]