گنجور

عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۴) حکایت شه زاده که مرد سرهنگ بر وی عاشق شد

 

یکی شهزاده چون مه پارهٔ بود

که مهر از رشک او آوارهٔ بود

اگر خورشید روی او بدیدی

چو مصروع از مه نو می‌طپیدی

چو پیشانیش لوح سیم بودی

[...]

۱۰۴ بیت
عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و یکم » بخش ۱ - المقاله الحادیه و العشرون

 

مشو مغرور ملک و گنج و دینار

که دنیا یاد دارد چون تو بسیار

خدا را زان پَرست از جانِ پُر نور

که استحقاق دارد وز طمع دور

به هر کاری خدا را یاد می‌دار

[...]

۱۰۴ بیت
عطار