گنجور

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۴ - رسوا

 

گویی که تو رُسوایی من با تو نیامیزم

رسوا تو مرا کردی نزد همه مرد و زن

خواهم که رُخَت بینم بی‌واسطهٔ عینک

خواهم که بَرَت گیرم بی‌حایل پیراهن

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۵ - مزاح با مقبل دیوان

 

قنبل الدوله مقبل دیوان

آن که نبْوَد مثال او شیطان

قد او نیست جز چهار وجب

نصف او گشته در زمین پنهان

هیچ سروی به قامتش نرسد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۶ - یادآوری

 

خسروا! گرچه فراموشی در طبع تو نیست

این سخن های دلاویز فراموش مکن

نصب یک حاکم عادل را با سرعت تام

به نگه داری تبریز فراموش مکن

حالت فارس که گردیده ز تأسیس پلیس

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۷ - حیله

 

دیشب دو نفر از رفقا آمده بودند

در محضر من ساخته بر ماحضر از من

همراه یکیشان پسری بود که گفتی

چشمانش طلب میکند ارث پدر از من

از در نرسیده به همان نظره‌ی اول

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۸ - دو هدیه

 

آمد مرا دو هدیه چو دو قرص مهر و ماه

با نامه‌ای دو چون دو طبق گوهر ثمین

از هیأت شریفه نسوان ری که باد

بر هیأت آفرین و بر این هیأت آفرین

یک نامه بود حاوی اشعار دل پسند

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۷۹ - سفر اصفهان

 

ای مهین خواجه در وزارت تو

خلق یک سر خوشند و من غمگین

دومه افزون بود که ننهادم

سر بی فکر و غصه بر بالین

بیت الاحزان شدست خانه من

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات

 

آب حیات است پدر سوخته

حَبِّ نبات است پدر سوخته

وه چه سیه چرده و شیرین لب است

چون شکلات است پدر سوخته

آب شود گر به دهانش بری

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۱ - انتقاد از قمه زنان

 

زن‌قحبه چه می‌کشی خودت را

دیگر نشود حسین زنده

کشتند و گذشت و رفت و شد خاک

خاکش علف و علف چرنده

من هم گویم یزید بد کرد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۲ - شهر کثیف

 

جز گه و گند و کثافت چیزی

اندر این شهر ندیدم بنده

هر کجا شهر مسلمانان است

از گه و گند بود آکنده

گُه به گور پدر آنکه نوشت

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۳ - قربان کمال السلطنه

 

روز قتل ابن ملجم لعنت الله علیه

دوستان بودند مهمان کمال السلطنه

حیف از فرط کسالت طبعم از گفتن بریست

این قدر گویم که قربان کمال السلطنه

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۴ - بلدیه

 

پر شد در و دیوار بَلَد از گل و از لای

کو خاک که گویم به سَرَت ای بلدیّه

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۵ - مزاح با وثوق الدوله

 

ای وثوق الدوله آمد فصل دی

فصل دی آمد وثوق الدوله ای

بند بندم این گواهی می دهد

یک شکر لب چون تو در آفاق نی

بسکه آب هندوانه می خوری

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۶ - ماده تاریخ وفات میرزا عارف (۱۳۰۷ هق)

 

میرزا عارف که زیر بار فضل

قد تیرش چون کمان آمد دو تای

رنج ها برد از پی تحصیل علم

تا به ملک علم شد کشور گشای

شد پسند حضرت میر نظام

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۷ - خیر مقدم و گله

 

وه چه خوب آمدی صفا کردی

چه عجب شد که یاد ما کردی

ای بسا آرزوت می کردم

خوب شد آمدی صفا کردی

آفتاب از کدام سمت دمید

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۸ - تقاضا گله از مُعز الملک

 

ای معزالملک ای اندر سخا ضرب المثل

از چه رو شعر و خط ما را گرفتی سرسری؟

بد نکردم من که چونین گوهر ارزنده را

با ادب کردم نثار بزم چون تو گوهری

شعر و خط من بود آن گوهر سنگین بها

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » قطعه‌ها » شمارهٔ ۸۹ - غمزه های خانم

 

با غمزاتی که تو خانم کنی

رخنه به دین و دل مردم کنی

جان به لب عاشق بی دل رسد

با غمزاتی که تو خانم کنی

دریا دریا به تو حسن اندر است

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارهٔ ۱ تا ۳

 

از شاعر به ملک التجار در طلب عهد وفای - ایرج:

اقوال پر از مکر و فسون تو چه شد

الطاف ز حد و عد برون تو چه شد

با آن همه وعده ها که بر من دادی

غاز تو چه شد بوقلمون تو چه شد

[...]

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارۀ ۴

 

هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد

از یک تا صد شماره کن ای سره مرد

در ضمن شماره عقلت آید سر جای

دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارۀ ۵

 

اکنون که هوای ری به سر دارم و بس

ملبوس همین پوست به بردارم و بس

ز اسباب سفر که جمله مردم دارند

من بنده همین عزم سفر دارم و بس

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » رباعی‌ها » شمارۀ ۶

 

دیدیم بسی چون تو درین عمر قلیل

کز کبر چو پشه بود در چشمش پیل

ریشش بدمید و شد گدای سر کوی

آری از ریش می‌شوند ابن سبیل

ایرج میرزا
 
 
۱
۸
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode